؟ -بسالمت چشم، خانوماین چراغ قوه رو بگیر تاریکه اونجا بله صبرکن چشم برو تا شک نکرده باشه خانوممن همون موقع از اون درمیام تو یه جوری خودمو قایم میکنم سایت همسریابي در مشهد و برمیدارم میرمممنون خانوم، از بزرگی کمت نکنه اما سایت همسریابي در مشهد چیبه روستاتون بیا این پول وحساب بانکی نام توئه باهاش یک مغازه بازکن وکار کناما خانوم کجا برملباساتم جمع کن بزار پشت در، ساعت6عصراز همون در مخفی بیا بیرون و فرار کن و سایت همسریابی در مشهد میومد بعدش صدای آژیر یکی از محافظ هراسون وارد شد -آقا، آقا
-چی همین موقع بود که سایت همسریابی در مشهد مقدس اسلحه ای
از جیبش درآورد وفرهاد هم اسلحه اشو بیرون کشیدبه محافظا
سایت همسریابی موقت در مشهد اقا فرهاد
بگو آماده تیراندازی باشن، به علیرضا هم بگو و ببره جای سایت همسریابی موقت در مشهد اقا فرهاد اسلحه رو به سمت سایت همسریابی در مشهد مقدس گرفت-بهتره خودتو تسلیم کنی سایت همسریابی در مشهد مقدس که هفت نسل بعد توهم از پول بی نیاز میشدن اما تو طمع کارشدی سایت های همسریابی در مشهدخواستم جلوتو بگیریم خیلی تالش کردم اما تو اونقدر طمع کار بودی
که به این پوال راضی نمیشدی اونقدر داشتیتو دوست من بودی فرهاد چطور تونستی بهم خیانت کنیمن و چندنفر دیگهپس اون نفوذی توییمن سروان فرهاد سعادت از دایره جنایی هستمچی تو، تو به سمت هم اسلحه گرفته بودن تیراندازی هم شروع شده بودترجیح میدم بمیرم تا دوستی مثل تو برام تخفیف بگیره، می کشمت فرهاداالنم چون دوست چندسالمی میگم خودتو تسلیم کن قول میدم تخفیف برات بگیرممنو نصیحت نکن -سایت های همسریابی در مشهد از خر شیطون بیا پایین
تا نیومدن داخل خودتو تسلیم کن توام بهم خیانت کردیمن چیزی ندارم ازدست بدم، زنم بود اونم خیانت کرد بهزاد موند که اونم کسایی هستن که دوستش دارن و تو که اسلحه رو به سرش گرفت -نه ترجیح میدم بمیرم تا به دست شما بیفتم کار احمقانه ای نکن قول میدم کمکت کنم باشه اون اسلحه رو بزار زمین بعدش به سرخودش شکلیک کرد فرهاد رفت باالسرش دستاش خونی شده بود سایت همسریابی در مشهد -گفتم برواما بهزادسارا برو منم وارد آشپزخونه شدم که دیدم بهزاد باالی پله است زمان حال سارا:
بعد اون از صدای تیراندازی پدر و مادر سایت همسریابی در مشهد بهزاد رو باخودشون بردن نمیدونم کجا چندماه که از پیدا کردن بهزاد ناامید شده بودم برای همیشه به المان رفتم بهزاد چون منو دید فکر کرد من با فرهاد به پدرش خیانت کردم، دستای فرهاد خونی بود اسلحه تو دستش فکرد کرد فرهاد پدرشو کشته من سایت همسریابی موقت در مشهد تمام قایم شده بودم وقتی اوضاع آروم شد وهمه رو دستگیر کرد برگشتم به صحنه و دوربین رو با خودم برم چندسال پیش تبدیلش کردم
سایت همسریابی موقت در مشهد تو فلشم هست چند سال پیش سام بهزاد رو پیدا کرد اما سایت های همسریابی در مشهد هیچوقت حاضر نشد باهام حرف بزنه میخواستم با نشون دادن
فیلم سوءتفاهم هارو برطرف کنم اما حاضرنشد....سرخواستگاری سام من فرهاد رو شناختم اما به روی خودم نیاوردم نمیخواستم گذشته ها به یادم بیاد بعد اون شنیدم که فرهاد استعفا داد.اختالف سایت همسریابی در مشهد با بردارشم سرهمین بود
سایت همسریابی مشهد فریاد زد
که قطع رابطه کردن.همه ماجرا این بود : ممنون خانوم دادفر میتونین بشین سایت همسریابی مشهد فریاد زد-یعنی همش بخاطر یک سوءتفاهم بود من بخاطر سوءتفاهم زندگی خودمو داغون کردم بخاطر یک سوءتفاهم انتقام گرفتم چیکار کردم باش پسر سایت همسریابی مشهد آروم آروم گریه میکرد شاید این اولین باری بود که گریه سایت همسریابی مشهد رو میدیدند مردی با غروری که هیچوقت سرخم نکرد کسی که رقباش نمیتونستن شکستش بدن همیشه با اقتدار بود اما االن به معنای کامل شکست : بعد15 دقیقه تنفس حکم رو اعالم میکنم