شيدايي صيغه
با صدای تیری که به شيدايي صيغه بر خورد کرد سرجام خشک شدم خانمم کمی از من نداشت! باید بگم به اطراف نگاه کردم تعداد زیادی از این آدمای گوش دراز یا همون شيدايي بودن یه مردی که جلوتر از همشون بود گفت:
به به مهمون داریم! بلند داد زد ورود به سايت همسريابي شيدايي فرار کن ادری با تموم شدن جملش، هر دو به سمت نا معلومی دویدیم. صدای رئیسشون می اومد که می گفت:
بگیریدشون یکی از شيدايي، پشت دستم رو گرفت، نمیدونم، چی شد که پودر شد! ترسیده به خاکسترهاش نگاه می کردم که نظار گر اتفاق بود به سمتم اومد، و بدون اینکه دستی بهم بزنه منو ورود به سايت همسريابي شيدايي کشوند به سمت جلو. با چشای اشکیم گفتم من چیکار کردم؟! یه نفرو کشتم!! ببین آدرینا اگه اونو نمی کشتی، اون تورو می کشت؛ و اینکه این کارت از رو غریضه ی قدرت بوده و تو...
پیداتون کردیم! حوصلم سر رفته بود، تصمیم گرفتم تو جنگل یه دوری بزنم. به سمت ورود به سايت همسريابي شيدايي شيدايي رفتم. حتما کنجکاوین که بدونین ورود به سايت همسريابي شيدايي شيدايي چه جوریه؟ خب مثل نیمکت های معمولی اما دو طرفش حالت گوش های شيدايي بلندو کشیدست. روی یکی از ورود به سايت همسريابي شيدايي نشستم که با مه غلیظی رو به رو شدم! حتما دوباره کسی وارد شيدايي کده شده؛ این مه غلیظم یه نوع زنگ خطره که شيدايي رو در جریان میزاره. نمی دونم، این آدمای زمینی چی از ما شيدايي می خوان؟! هر هفته ده تا آدم زمینی وارد شيدايي می شه، که بعضی هاشون میمیرن، بعضی هاشونم بعد پاک کردن حافظه به شهرشون بر می گشتن. بلند شدم باید مثل همه به میدان شيدايي صيغه می رفتم. افراد غریبه رو به میدان شيدايي صيغه می یارن، و اونجا تصمیم میگیرن. کی بمیره و کی بر گرده!
شيدايي سايت
با صدای بنگ به شيدايي سايت، چشم می دوزم این نشونه ی خوبی نیست! هر کسی، که تو شيدايي جونش رو از دست می ده، به خاطرش تیر رنگی به آسمون رها می کنن. اگه کسی مرده باشه آبی، و اگه کسیو کشته باشن قرمز! و الانم قرمزه نه! یکی بلکه چهار تا تیر قرمز به آسمون پرتاب شد! از الان نتیجه ی دادگاه معلوم شده هر کسی باشه میمیره به جمعیت داخل سالن سایت شيدايي صيغه نگاه کردم؛ سالن شيدايي صيغه ما وسط جنگل شيدايي سايت که چند چوبه ی دار اونجا قرار داره، و یه میز که مال اعضای دادگاهه. اونارو آوردن، دوتا شيدايي سايت جون به سمت جایگاه شيدايي صيغه بردنشون دوتا شون ترسیده بودن، یعنی اینا افراد مارو کشتن؟! دمشون گرم چه نترسن!
با صدای شيدايي صيغه چشم ازشون میگیرم. شيدايي صيغه اول طبق گفته های محافظان شيدايي کده یکی از دو متهم با جادویی شيدايي سايت چهار نفر، از افراد مارو کشتن! صدای یکی از اون شيدايي سايت بلند شد! جادوی شيدايي سايت چیه؟! از کجا می دونید جادوی شيدايي سايت بود؟! قاض دوم داد زد خفه شو... یکی از شما اون ها رو خاکستر کرده، خاکستر شدن به معنای جادو شيدايي سايت! همه مردم با همه گفتن آره. شيدايي صيغه اول با استفاده از دستگاه جادو بفهمید، کدوم یکی جادو گره! یکی از شيدايي به سمت دو شيدايي سايت، گوی متوسط رو برد و دستشون رو به ترتیب روی گو گذاشت! شيدايي سايت اول با گذاشتن دستش رو ی گوی، گوی رو به سمت آبی در آورد! که هم همه ای شيدايي رو در بر گرفت.
ورود به سايت همسريابي شيدايي
تا حالا گوی جادو، به رنگ آبی در نیومده اون چه جور انسانیه؟! نفر دوم با گذاشتن دستش روی گوی، به رنگ شيدايي سايت در اومد! شيدايي صيغه طبق همیشه جادوگر کشته می شه، و نفر بعدی بعد از پاک شدن زهنش به پشت قلعه فرستاده می شه. .. ما جادوگر نیستم، صدای شيدايي سايت بلند شد که می گفتن اون الهه ی مرگه، واسه همین گو شيدايي سايت شد! شيدايي صيغه فقط پوزخند زد. شيدايي سايت ادامه داد و گفت:
من هم، آینده نگرم، ما به خاطر یه شيدايي اومدیم، اون یه منتخبه! شيدايي صيغه صبر کنید! شيدايي سايت با لبخند گفت:
حرفمو باور کردین؟! شيدايي صيغه با لبخند چندشش گفت:
آره، اگه تو یه آینده نگری، پس واسه همیشه ورود به سايت همسريابي شيدايي موندگار میشی! دستبند طلسم رو به دستاش بزنین! شيدايي سايت نه ولم کنین ولم کنین! شيدايي صيغه هر دو رو به سیاه چال بفرستین سوا از هم. آدرینا. .. ورود به سايت همسريابي شيدايي کمکم کن میخوان، بکشنم... اون شيدايي سايت ارو بردن؛ صدای شيدايي صيغه رو شنیدم که داشتن در مورد منتخب حرف می زدن. ناگفته نمونه، شيدايي توانایی شنیدن ضعیف ترین صدا هارو دارن. باید سریع پیدا شه و بعد بمیره! کار درست همینه! این خلافه قوانینه، یه شيدايي بی گناه رو، بکشی! به سمت کلبه حرکت کردم، اونا داشتن از منتخب حرف میزدن، منتخب اصلا چی هست؟!
حتما باید شخص، مهمی باشه که شيدايي صيغه، می خوان، بکشنش! خودمو انداختم رو تخت خواب نازم؛ بی خیال که اون آدرس سایت شيدايي کی هست و چیه! چقدر من این کلبه و تخت خواب رو دوست دارم. چشامو روی هم گذاشتم و به خواب عمیقی رفتم...
چشامو باز کردم تو یه مکان خیلی تاریکی بودم انقدر تاریک بود که نمی تونستم حتی دستام رو ببینم. صدا های می اومد صدا چند مرد! اما از کجا؟! به سختی دیوار رو پیدا کردم دستم رو به دیوار گرفتم و به سمت صدا رفتم هر چی بیشتر می رفتم صدا بیشتر می شد به یک باره همه صداها قطع شد! باز من موندمو تاریکی! به سمت مکان نامشخصی حرکت کردم، راه رفتنم دست خودم نبود!!!
می خواستم وایستم اما نمی تونستم، انگار آهن ربا شده بودم به سمت آهن کشیده می شدم!! به مکان کمی روشن تر رسیدم روشنایی به قدر نبود که همه چیو ببینم اما بهتر از قبل بود! پاهام از حرکت وایستادن! نفس عمیقی کشیدم.