زن عمو برای قلیان یک سرویس طالی سفید جواهر داد که خیلی خوشگل بود قلیان:
با اجازه پدرو مادرم و داداشم و بقیه بزگترا بله همه دست زدن و بعد اینکه شاهین هم بله رو داد به قسمت سخت امضا رسید بعد امضا عاقد رفت بیرون من انگشتر و کنار بچه ها گرفتم و دستشون کردن انگشتراشون ست بود بعد خوردن عسل و اینا نوبت به کادو رسید همه کادو دادن منم براشون دوتا نیم سکه خریده بودم اول به شاهین سکه رو دادم شاهین:
سکه رو به قلیان دادم قلیان: دستت درنکنه
ممنونم آبجی جونم مبارکه به پای هم پیرو چروکیده شین بعدش سکه رو به قلیان دادم قلیان: دستت درنکنه خواهر شوهر هردوشونو بوسیدم و
ویک عضو به خونواده اضافه شد و یک پسر سفید پوست خوشگل تپل که عمه اینا اسمشو تایماز) بی نظیر، بی همتا (گذاشتند.واقعا هم اسمش بهش میومد. امروز همه خانواده خونه آقاجون اینا دعوت بودن هم پاگشا برای شاهین و قلیان به انگلیسی وهم برای سام و رها نمیدونم
چرا خونواده قلیان به انگلیسی یجوری بودن تو خودشون بودند حتی سپهر چند بار هم از قلیان به انگلیسی پرسیدم چیزی نگفت شاهین هم خبر نداشت یجوری همشون روزه سکوت گرفته بودن بعد صرف شام عمو قلیان چوبی گفت اقای سعادت اگه اجاز بدین میخوام مطلبی بگم سپهر: بابا خودمون حل میکنیم سپهر: باباچرا همه باید بدونن خاله مریم:
آقا قلیان چوبی بهتره بین خودمون اول حل کنیم مادرجون:
چیشده واضحتر بگین خوب به اینا هم مربوطه عمو قلیان خوانسار: راجب نوه تون باباجون: کدومش عمو قلیان شارژی:
هستی همه امون شوک زده شدیم بابا: مگه هستی چیکار کرده سپهر: بابا لطفا آقاجون: چی دیرو زود معلوم میشه، هستی شما پسر من اغفال کرد بابا: امکان نداره بله همین نوه اتون پسر منو اغفال کرده طوری که پسرم تو روی من وایمیسته میگه میخوام با هستی ازدواج کنم عمو قلیان شارژی: چرا داره چرا چیزی نمیگی هستی سرمو انداختم پایین همه خیلی شوک زده شده با چشمای گرد به من و سپهر نگاه میکردن بابا: هستی ایشون راست میگه سپهر: بابا شلوغش نکن آقاجون: خودت بگو سپهر سپهر: من هستی و دوست دارم راست میگه عموفرید: چی معلومه چی میگی پسر هستی ازت بزرگه سپهر: سن مهم نیست مهم اینکه ما همو دوست داریم عموقلیان شارژی: االن چیزی نمی فهمی بعد چند سال این تفاوت و میفهمی سپهر:
قیافه هستی از سنش کوچیکتر
میزنه عمو قلیان شارژی: اما تو نشون شده یکی دیگه هستی قراره عید بیان عقد کنین خیلی شوکه شدم واقعا میخواست عقد کنه
سپهر: اگه به ازدواج باشه با قلیان لاکچری ازدواج میکنم نه کسیکه نمیشناسم سپهر چی میگه بابات آقاجون: ماهم راضی نیستیم عمو قلیان عربی: عمرا بزارم آقاجون منم دوسش دارم سپهر:
من ازدواج میکنم با قلیان لاکچری عمو
چه راضی باشی چه نباشی من ازدواج میکنم با قلیان لاکچری عمو قلیان عربی: شما نمیخوای چیزی به دخترت بگی آقا فرهاد بابا: دخترمن عقل و قدرت انتخاب دارهعموفرید: همین کارو کردی که رو دادی بهش بابا: نمیذارم اشتباه قبل رو دیگه تکراربشه گناه که نکرده دوسش داره عمو قلیان عربی: مارو باش به کی دردمونو میگیم، حرف آخر من نه هست سپهر: باشه بابا، این ازدواج سرمیگیره دوست داشتی نیا بعدش سپهر بلند شدو رفت بعد اون خاله و قلیان به انگلیسی رفتن عمو قلیان برازجانی به نزدک من اومد عمو قلیان برازجانی: از پسرمن دور میمونی وگرنه عمو قلیان برازجانی: باشه بچرخ تا بچرخیموگرنه چی من دوسش دارم و ازش نمیگذرم تا آخر دنیا هم صبر میکنم عمو قلیان چوبی ازجاش بلند شدو درو کوبید و رفت عموفرید: