سایت همسریابی موقت هلو


ویلا رامسر با قیمت مناسب پیدا می شه؟

همه شیک و پیک کرده منتظر بودن... ویلا رامسر لب دریا با دیدنم گفت: - ویلا رامسر جاباما تو ماشینن. با لبخند سر تکون دادم. از حیاط بیرون اومدیم

ویلا رامسر با قیمت مناسب پیدا می شه؟ - رامسر


آدرس ویلا رامسر

به چشمای زیتونی ویلا رامسر خرید و تیله های روشن ویلا رامسر شمال خیره شدم. یه پیرهن بافت و شلوار کرم به ویلا رامسر خرید پوشونده بودم و به راناام یه سرهمی بافت کوتاه با جوراب شلواری. کفش هاشون و پوشوندم و ذوق زده دوییدن تو هال. - ویلا رامسر جاجیگا کاپشناشون و میپوشونی؟ معلوم بود داره دنبالشون میدوعه که نفس زنان گفت: - باشه. نزدیک پنجره رفتم و پردش و کنار زدم... یه چیزایی رو یاد گرفتم. ویلا رامسر استخردار حت ی اگه از دورم که باشه عشقه. اندازه ای واسه احساسات نمیشناسه. مگه میشه بگ ی ویلا رامسر استخردار چه سایزی میپوشه؟ هوای بارون ی امشب اندازه تموم شبای سرد این چند هفته قراره سرد بشه و بباره. انقدر بباره که همه ی کثیفیارو باخودش بشوره و پاک کنه. زمستون که بارو بندیل ببنده، بهار امسال واقعا دیگه فصل تازه ای واسمون رقم میزنه... بوتام و پام کردم و از ورودی نگاه ی به حیاط انداختم.

همه شیک و پیک کرده منتظر بودن... ویلا رامسر لب دریا 

همه شیک و پیک کرده منتظر بودن... ویلا رامسر لب دریا با دیدنم گفت: - ویلا رامسر جاباما تو ماشینن. با لبخند سر تکون دادم. از حیاط بیرون اومدیم و داشتن سوار ماشین میشدن که ویلا رامسر جاجیگا بغل گوشم گفت:

  1. - قضیه چیه، گفت نمیام؟ ابرو باال انداختم و خواستم جواب بدم که سایه دو نفر و از انتهای کوچه دیدم. با چشم اشاره کردم داره میاد و اونم رد نگاهم و گرفت.یک هفته پیش کالفه موهامو جمع میکردم و با خشونت لباسامو از کیفم بیرون کشیدم و عوض کردم.
  2. رو برگردوندم. ویلا رامسر آروم خوابیده بود و ویلا رامسر اون سمت رو کاناپه با گوشه پیرهنش درگیر بود. آروم رانارو بغل کردم و کاپشن صورت ی رنگشو پوشوندم و دکمه هاش و بستم.
  3. شال و کالهشم پوشوندم. کولم و برداشتم و دستشو گرفتم. قبل رفتن یه سر به آشپزخونه زدم. ویلا رامسر همون موقع داشت میومد بیرون. با تشویش نگاهش کردم. نگاه مشکیش و ازم گرفت و دستش و رو سر ویلا رامسر کشید. آروم گفتم: - ویلا رامسر خرید خوابه... میخوام یکم نفس بکشم بیرون، دارم خفه میشم. چشم بست و با لحن آرامش بخشی گفت:
  4. - چشمم روش هست برو. مراقب باش. سر تکون دادم. فوری کفشام و پوشیدم و رانارو بغل گرفتم. کفشای اونم برداشتم و تو کولم انداختم... - اوف مامان ی. دستاش و رو شونه هام گذاشت و منم سفت تر به ویلا رامسر شیپور فشارش دادم.

ویلا رامسر شمال چه طوری بوده

- نمیدونم بچگی های ویلا رامسر شمال چه طوری بوده، یعنی منم تو ویلا رامسر لب دریا مثله تو مادب بودم؟ چینی به دماغم دادم. همونطور که به خیابون نزدیک میشدیم یهو با تعجب گفتم: - یعنی عمرا تواین یه جهت به بابات رفته باشی! با لحن شیرینش گفت: - با...با...با... آهی کشیدم. - آره...بابا! انگار میفهمید چ ی میگم که جوابمم میداد. هم زبون بهتراز این؟! هوا نم دار بود.

مطالب مشابه


آخرین مطالب