از کودکی علاقه شدیدی به دیدن مناطق جن زده داشتم از وقتی که فارق التحصیل شدم به همراه دو دوست صمیمی ام طهوران ورود به سایت و مینا که هم دانشگاهی هم بودیم.
و بعدا طهوران ورود به سایت و مینا ازدواج کردن
و بعدا طهوران ورود به سایت و مینا ازدواج کردن به سفرهای گروهی می ریم و راجب ارواح تحقیق می کنیم صبح به آرامی بیدار شدم و دست و صورتم رو شستم در آیینه نگاهی به خودم انداختم، تلویزیون رو روشن کردم در یک دستم کنترل و در دست دیگرم لیوان چایی ام گرفته بودم.
ورود به صیغه طهوران بلافاصله گفت: خوب این که سوال نداره
که یک دفعه صدای جیغ زنانه و بلندی از اتاقم بلند شد از شدت شوک تکانی خوردم و چایی روی پام ریخت صدای داد من و جیغ باهم قاطی شده بود بدو بدو به داخل اتاق دویدم اما کسی آن جا نبود نگاهی به موبایلم انداختم که صدا از داخلش می امد آرام قدم برداشتم اسم طهوران ورود به سایت روی گوشی افتاده بود نفس راحتی کشیدم و فوشی نثارش کردم و برداشتم: الو سلام سهیل جون نترسیدی که سریعا گفتم: نکبت این صدای مزخرف چی بود؟خنده ای کرد و گفت: دیروز بلوتوث کردم بعد گذاشتم رو زنگت تا یه شوکه باحال بهت بدم!! همین که امدم یه فحش نون و آب دار بهش بدم گفت: راستی یه سوپرایز برات دارم یادته گفتم مینا چند وقته خواب یه کلبه رو می بینه گفتم: آره چطور؟
ورود به صیغه طهوران با هیجان بیشتر ورود به سایت ازدواج طهوران داد: دیشب هم باز اون خواب و دید تا اینکه اتفاقی فهمیدم اون کلبه واقعا وجود داره توی دهکده مادربزرگش تو حاشیه کرج هستش با کنجکاوی گفتم: خوب ورود به صیغه طهوران داد: اهالی روستا میگن جن زدس هر ماه یک روز صدای جیغ و داد از کلبه می آید هرکی هم واردش شده دیگه برنگشته!! مادربزرگش می گفت همین دیشب یکی از اهالی که خواب گرد بوده به طور اتفاقی به سمت کلبه می رفته که یک هیزم شکن که داشته از اون جا رد میشه بیدارش می کنه اونم یادش نمی اومده که چه خوابی می دیده میگن هرکی و می خواد بگیره به خوابش میاد و می کشونش اون جا گفتم: خوب حالا می خوای چیکار کنی! ؟؟؟ ورود به صیغه طهوران بلافاصله گفت: خوب این که سوال نداره چه سوژه ای بهتر از این خیلی وقته تجسس نکردیم لبم رو پیچوندم و گفتم: خیلی خوب باشه از جا بلند شدم لباسم رو پوشیدم از راه پله داشتم پایین می رفتم که خانم ملکی پیرزن همسایه گفت: مادر میشه کمکم کنی این ورود به سایت صیغه طهوران و برام بیاری بالا بعد بدون اینکه منتظر جواب شه ورود به سایت همسریابی طهوران و گذاشت زمین و راه افتاد سری از تاسف تکان دادم و ورود به سایت همسریابی طهوران و برداشتم.
جلوی ورود به طهوران ترمز کردم
به قدری سنگین بود که انگار یه کامیون بار توشه وقتی رسیدم جلو در خانه از شدت نفس نفس زدن داشتم خفه می شدم دوباره برگشتم پایین و سوار ورود به طهوران شدم از پارکینگ بیرون زدم یک دفعه یک گربه پرید جلوی ورود به طهوران ترمز کردم گربه چپ چپ نگاهم کرد و رد شد پوزخندی زدم و به راهم ورود به سایت ازدواج طهوران دادم بلاخره رسیدم هنوز زنگ و نزده طهوران ورود خندان درو باز کرد با پیژامه گل گلی که پاش کرده بود شبیه دلقک های سیرک شده بود ابروها شو بالا انداخت و گفت: از صدای ترمزت فهمیدم خودتی.
وارد خانه شدم مینا با دوتا چایی وارد خانه شد سلامی بهش کردم طهوران ورود گفت: ورود به سایت صیغه طهوران خوبه ؟ گفتم: چطور؟؟؟ مینا گفت: برای رفتن به کلبه دیگه!!! سریع گفتم: مگه تو هم می خوای بیای؟ مینا اخماش و در هم کشید و گفت: ما همیشه ۳ تایی تجسس می کردیم گفتم: آره ولی این دفعه تورو هدف قرار دادند طهوران ورود گفت: بیخیال اینا همش خوابه. .شرط می بندم مثل اون دفعه که تو شمال یه خونه ویلایی بود می گفتن جن داره بعدا فهمیدیم یکی یواشکی اون جا می خوابیده و سر صدا مال اون بوده مینا گفت: امیدوارم ..ولی . زودتر از این که فکر کنم فرا رسید.
تا دم خونه طهوران ورود اینا تخت گاز رفتم
کوله بارم رو بستم: چراغ قوه و ضبط صوت و طناب شمع و وسایل دیگر جیبی ام را بوسیدم و داخل جیبم گذاشتم همین که از در خانه بیرون زدم ملوک خانم رو دیدم که از سر کوچه با یه ورود به سایت همسریابی طهوران بزرگ داشت می آمد چون ورود به سایت صیغه طهوران ها بچه هاش می آمدند خانه اش کلی خرید می کرد..بدو بدو سوار ماشین شدم و گازش و گرفتم و از پارکینگ بیرون زدم ملوک خانم تا ماشین و دید دست تکان داد خودم و زدم به کوچه علی چپ و سریع دور شدم همین که داخل خیابان پیچیدم دوباره اون گربه پرید جلو ماشین اما قبل از اینکه ترمز کنم به شکل فجیحی بهش تصادف کردم خونش جلو ماشین و قرمز کرد بدون این که پیاده شم لعنت فرستادم و به راهم ورود به سایت ازدواج طهوران دادم چند دقیقه بعد دم یک جوی پرآب ایستادم از ماشین پیاده شدم و دستمال را در جوی آب خیس کردم جلو ماشین قسمت خونین رو پاک کردم یک دفعه دستمال از دستم افتاد دولا شدم زیر ماشین که دستمال رو بردارم یک دفعه لاشه گربه با شکلی وحشتناک از زیر ماشین افتاد جلو چشام و یک ناله خفیف کرد از ترس از جا پریدم سوار ماشین شدم و تا دم خونه طهوران ورود اینا تخت گاز رفتم جلو خانه از ورود به طهوران پیاده شدم زنگ و زدم طهوران ورود به سایت و مینا هر کدام با یک کوله مثل کسانی که می خواهند کوه نوردی بروند آمدند و سوار شدند.
در طول راه مناظری جز اتوبان و چند تپه خاک بیشتر نیدیدم به دهکده که نزدیک شدیم کمی سرسبزتر شد جاده فرعی و خاک آلود بود خانه ها بافت سنتی تر و کاهگلی مانندی داشت.