صداهای زیری به گوشش می رسید، گویی نوار ضبط صوت گیر کرده است، صداها مفهوم نبود. اما گاه صدای خنده ای می شنید.
دوباره صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم دانلود، مامان فریاد زد
کوشید از جا بلند شود. دوباره صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم دانلود، مامان فریاد زد اما صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم مشهد و خواهرش مشغول تماشای تلویزیون بودند، و به علاوه به دلیل سوز و سرما بیا درها را محکم بسته بودند، و چون در حمام بسته بود، صد ای امیر هم از زیرزمین بیرون نمی رفت. برای لحظه ای به پشت روی زمین افتاد، یک نفر روی او افتاده و با شدت به او فشار می آورد. اما وقتی با دو دست خود می کوشید او را از خود دور کند چیزی نبود. هی چکس روی او نبود.
اما در عین حال سنگینی یک نفر را واقعاً روی خود احساس می کرد. به علاوه یک نفر گلوی او را به سختی فشار می داد.
احساس خفگی می کرد، در عین حال گویی چند نفر به او مشت و لگد زده و او را نیشگون می گیرند.
فکر کرد الآن خفه خواهم شد. تمام داستان حمام قوای خود را جمع کرد، به سختی از جا برخاست. به هر زحمتی بود، خود را به در رساند، دست او روی در بود. ضربه ها قطع شد. در را گشود، تقریباً ل خت از پله ها بالا رفت.
احساس می کرد، هنوز مورد آزار و ضرب و شتم است، به حیاط که رسید دست به کمر نهاد، فریاد زد و کمک خواست، لحظه ای بعد صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم مشهد پنجره را: چیه چی شده؟ چرا داد می زنی؟ بده گشود بعد چشمش به وضع بدن لخت امیر افتاد.
صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم مشهد
پنجره را بست و فوری به طرف حیاط دوید. امیر روی پله های ورودی افتاده بود، لباس به تن نداشت. اما تمام صورت و بدن او کبود و سیاه شده بود، به دنبال صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم مشهد خواهرش: چی شده مامان؟ داداش چی شده، چرا این وارد حیاط شد جوری شدی؟
اِتمام بدنش سیاه و کبود شده، نکنه آبگرمکن ترکیده؟ ها مامان؟ امیر با صدای گرفته و وحشت زده ای گفت: نه بابا آبگرمکن چیه؟ یه عده داشتند منو خفه می کردند، می زدند، می کشتند، وا به حق چیزهای نشنیده، کی تور رو می زنه؟ اونجا که کسی نبود ؟ اگه نبود، این وضع من چیه؟ ببین تمام بدنم کبود. صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم مشهد نگاهی به او کرد: راست شده می گه، اما صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم اصفهان حالا وقت سوال جواب نیست، بچه سرما می خورده، بذار بریم تو اتاق هر سه با عجله از پله ها بالا رفته و ارد اتاق شدند.
امیر کوشید لباس های خود را به تن کند. در همین حال سروصدای زیادی در حیاط بلند شد.
دست صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم اصفهان را گرفت
هرسه با نگرانی به هم نگاه کردند. بعد ناخودآگاه به سوی پنجره آمده، پرده را کنار زدند، چشم های هر سه گرد شده، به هم نگریستند، باور کردنی نبود، در داخل حیاط تعداد زیادی اسب و الاغ دیده می شد. انواع دیگری از حیوانات ریز مثل موش و گربه و سوسک از درودیوار بالا: مامان این ها می رفتند کجا بودن ؟ اینا از کجا اومدن؟ این همه حیوون توی حیاط چه می کنن ؟ نمی دونم مامان، ولی شاید خیالات می کنیم؟ یکی دو تا نیست، اینجا چه خبر ؟ امیره با وحشت: گفتم تو حموم چه خبره؟ داشتند من و می کشتن، یکی دو تا نبود، منو مثل گفت بادکنک به این ور و اون ور می. صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم اصفهان پرده راانداخت و عقب آمد. گفت کوبیدند مریم عقب تر آمد، دست صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم اصفهان را گرفت، امیر پیراهن خود را پوشیده و به آن ها نگاه کرد، تمام صورت او کبود و سیاه بود. احساس درد و گرفتگی در تمام.
حالا می گی چی کار بدن داشتنمی شه خونه رو ول کنیم. اینجا رو به ما سپرده ان کنیم ناگهان صدای خنده عده ای از حیاط بلند شد. گویی درحال دست انداختن و مسخره کردن آن ها بودند، صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم اصفهان دوباره پرده را کنار زد، پشت پنجره موجودی عجیب و غریب ایستاده بود، تاحدودی شبیه میمون بود، ا ما گوش های بلند و لوزی شکل و صورتی بیضی شکل داشت، صورت او کاملاً چروکیده بود. که در آن فقط دو چشم دیده می شد. چشمانی گرد بدون پلک و ابرو.
در داخل کاسه گرد چشم او مردم کی به سرعت می چرخید، دست های او دراز بود، پاهایش هم چنین بود.
آن موجود گویی پشت پنجره گوش ایستاده بود. مریم فوری پرده را انداخت: ازدواج موقت صیغه میشم اینم شمارم این چی بود؟ داداش تو هم دیدی ؟ امیر می: می گم جمع کنید بریم، اینجا بمونیم دوباره صدای خنده ها بلند شد لرزید هر سه به سوی کیف و وسایل خود رفتند.
صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم دانلود با تردید به سوی آشپزخانه رفت
همه را جمع کرده، از در بیرون آمدند. ازدواج موقت صیغه میشم اینم شمارم گفت: نه ازدواج موقت صیغه میشم اینم شمارم ول روشنه کن، الآن گرفتار می. صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم دانلود با تردید به سوی آشپزخانه رفت، دکمه زیر اجاق گاز را شیم خاموش کرد، قابلمه را برداشت.
امیر: بابا چی کار می کنی ؟ صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم دانلود گفت: غذا رو داد زد ببریم خراب می. بعد با سرعت بیرون آمد، هر سه به طرف در خروجی رفتند، در را به شه هم کوبیده و سوار ماشین شده فرار را بر قرار ترجیح دادند. آن شب امیر تب کرد. بدن او کاملاً ورم کرده و سیاه شده بود. تمام گونه ها و صورت و زیرچشم های او هم پف کرده و به شکل وحشتناکی درآمده بود.
موهای سرش همه سیخ سیخ مانده بود. تمام شب دچار تشنج بود و هذیان می گفت، صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم دانلود او را پاشوره کرد.
کیسه آب سرد روی صورت و سر او نهاد، اما تب او پائین نمی آمد. صبح او را به نزد پزشکی بردند. پزشک در سه نسخه خود مقداری دارو نوشت و گفت بعد از خوردن داروها حداکثر درظرف 24 ساعت بهبود خواهدیافت.
امّا چهل و هشت ساعت بعد هنوز حال امیر نه تنها بهتر نشد.