نگاه خیره ی کانال ازدواج موقت شیدایی رو حس می کردم اما محلش نمی دادم سایت ازدواج موقت شیدایی با بابای ارین گرم صحبت بودن .دیگه داشتم از طرز نگاهش نگران می شدم اگه سایت ازدواج موقت شیدایی می دید حتما می فهمید بلندشدم که سایت همسریابی ازدواج موقت شیدایی سریع گفت: کجا میرم اب بخورم بشین من برات میارم نیم خیز شده بود که دستم و گذاشتم رو شونشو گفتم: عزیزم تو. داری صحبت می کنی تو بشین من خودم میرم دیگه چیزی نگفت و نشست منم رفتم تو اشپزخونه پشت میزی که تو اشپزخونه بود نشستم و سرم و گرفتم بین دستام خوبیش این بود که سالنش به اشپزخونه دید نداشت چرا حالا چرا حالا باید بیاد چرا حالا که فراموشش کردم یکی تو وجودم داد زد.
کمکم کن نذار سایت همسریابی ازدواج موقت شیدایی از دست بدم
احمق هنوزم فراموشش کردی تو سه کاری نکن خوشبختیت و حفظ کن اروم سرم و بلند کردم و گفتم: کمکم کن نذار سایت همسریابی ازدواج موقت شیدایی از دست بدم بلند شدم یه لیوان اب خوردم و اومدم برگردم که خوردم به یکی به خیال این که سایت همسریابی ازدواج موقت شیدایی اما سرم و که بلند کردم دوتا چشم مشکی دیدم دیگه چشماش هیچ گونه جذابیتی برام نداشت تیپ مشکی زده بود تیشرت مشکی و شلوار جین مشکی دیگه تیپش به نظرم نفس گیر نبود
چرا با ثبت نام ازدواج موقت شیدایی ازدواج کردی متعجب نگاش کردم
تو این چند سال اصلا تغییر نکرده بود دستم و سریع از دور کمرش باز کردم و گفتم: ببخشید فکر کردم ثبت نام ازدواج موقت شیدایی سریع از کنارش رد شدم که بازوم و گرفت و گفت: به این زودی فراموشم کردی از این حرفش گوله اتیش شدم اما اصلا نشون ندادم بازوم و با تمام توان از دستش کشیدم و گفتم: مالی نبودی که فراموشت نکنم چرا چی چرا چرا با ثبت نام ازدواج موقت شیدایی ازدواج کردی متعجب نگاش کردم و گفتم: فکر نکنم به تو ربطی داشته باشه دیگه نا ایستادم حرفی بزنه و رفتم پیش بقیه این دختر عمه ثبت نام ازدواج موقت شیدایی مثل کنه چسبیده بود به ازدواج موقت شیدایی بیشعور انگار نمی دونه ازدواج موقت شیدایی زن داره از همون اولم چشمش دنبال ازدواج موقت شیدایی بود. اما ازدواج موقت شیدایی اصلا مهلش نمی داد و داشت با پدر ارین حرف می زد.
خیلی وقته ازدواج موقت شيدايي و ندیدم
عصبی بودم وقتی دیدم این چسبیده به شهاپ امپر ترکوندم رفتم جلو گفتم: عزیزم از جا من پاشو یه نگاه بهم کرد و گفت: وای السایی خیلی وقته ازدواج موقت شيدايي و ندیدم دلم براش تنگ شده تو برو سر جا من بشین چه پروه . گلکم ازدواج موقت شيدايي زن و زندگی داره دلشم واسه ادمایی مثل تو تنگ نشده توهم دلت تنگ شده بده خیاط گشادش کنن حالا هم پاشو از سر جا من در کثری از ثانیه صورتش قرمز شد و با یه ایشششش از جاش بلند شد منم اروم گفت: جیش داری برو دستشویی
انقدرم به ازدواج موقت شيدايي نچسب
انقدرم به ازدواج موقت شيدايي نچسب دفعه ای دیگه ببینم امپر می چسبونم قید همه چیزو می زنم و با خاک یکیت می کنم بدن توجه به قیافش نشستمو دستمو گذاشتم رو رون پاش ازدواج موقت شيدايي برگشت وقتی دید منم دستش و انداخت دور گردنم و منو کشید سمت خودش اروم گفت ": چقدر دیر اومدی وا دیر نیومدم چرا واسه من صد سال گذشت خندید و دیگه چیزی نگفت .فکرم مشغول بود پس سیما کجاست چرا این تنها اومده از فکرو خیال دراومدم به بحث بقیه گوش دادم .شب شده بود همه دیگه بلند شدن برن ماهم بلند شدیم که مامان ارین گفت: ازدواج موقت شیدای جان شما کجا داداشت اومده توهم می خوای بری مرسی خاله فردا بازم مزاحمتون می شیم نههه خاله بمون ناراحت میشم بری از ما اسرار و از خاله انکار اخرشم موافقت کردیم که بمونیم رفتیم اتاق بالا که بخوابیم مانتوم و دراوردم هر کاری می کردم خوابم نمی برد اما از صدای نفس های منظم ازدواج موقت شیدای معلوم بود که خوابیده اروم دستاشو از دور کمرم باز کردمو پتورو کشیدم روش رفتم دم پنجره که دیدم بارون میاد مانتو شالم و براشت و پوشیدم و رفتم تو حیاط داشتم تو بارون و تماشا می کردم که یه پتو مسافرتی افتاد رو شونم پشتم و نگاه کردم کانال ازدواج موقت شیدایی بود با یه لبخند محو .بی توجه بهش اومدم از کنارش رد شم که دستمو گرفت و اروم گفت: منو می بخشی دستمو ول کن نمی خوای بدونی چرا برگشتم
برام مهم نیست خواهش می کنم گوش کن بهت میگم دستم و ول کن جیغ می زنما باشه باشه. خواهش می کنم تو گوش کن لحنش سراسر التماس بود برا همین گفتم: سریع اون روزی که با سیما از اون خونه اومدیم بیرون صدای دادو شنیدم که گفتی: عذاب وجدان داشتم اما برام مهم نبود
سیما اصلا نامزد من نبود پولش و حساب کردم و همون جا رفت دنبال زندگیش. .اما من رفتم خارج کشور هرشب که می خوابیدم خواب تورو می دیدم. همه جا تورو می دیدم تازه فهمیدم که عاشقت شده بودم الان برگشتم که پیدات کنم اما تورو دیدم که زن ازدواج موقت شیدایی.
رفتم پیش سایت ازدواج موقت شیدایی اروم گونش و بوسیدم
نمی تونم به داداشم خیانت کنم براهمین عشق تو تو دلم از بین می برم فقط یه چیز می خوام: منو می بخشی بهش نگاه کردم و اروم سرم و به معنی مثبت تکون دادم و گفتم می بخشم چون ازدواج موقت شیدای و از تو دارم و سریع رفتم بالا رفتم پیش سایت ازدواج موقت شیدایی اروم گونش و بوسیدم که دستاشو دورم حلقه کردو گفت: گفت همه چیزو متعجب گفتم: کی کانال ازدواج موقت شیدایی.