بعد از چند دقیقه دکتر اومد بیرون از رو صندلی ها بلند شدم و به طرفش دویدم که نمی دونم چی شد که محکم خوردم.
سایت طهوران چی شد دخترم
زمین ماامان جون داد زد: وای مرگم بده سایت طهوران چی شد دخترم باکمک مامان جون و دکتر بلند شدم بدون توجه به درد سرم گفت: دکتر شهابممم چی شد دختر داری ازحال میری حال شهاب و می پرسی چیز داغی رو رو پوشینیم حس کردم دستم و کشیدم روپیشونیم که دیدم خونه دکتر بلند شد که کمکم کنه بریم تو اتاق سرم و پانسمان کنیم که رو پوش سفیدش و گرفتم و باصدای تحلیل رفته گفتم: شهاب سایت طهوران جدید باش
دخترم بهوش اومده معجزه شده بهوش اومده هوشیاریشم بالاست یه لبخند زدم و سایت طهوران جدید تو دلم گفتم: اما مادر جون زد زیر گریه و بلند گفت: سرم گیج رفت و دیگه چیزی نفهمیدم سایت طهوران دخترم چشمام و باز کردم و سایت طهوران چیست گفتم: جانم جانت بی بلا عزیزم خوبی سرم خیلی درد می کرد.
اما سایت طهوران چیست گفت: بله
اما سایت طهوران چیست گفت: بله .می خوام برم پیش شهاب صبر کنم سرمت تموم شه باهم میریم هردوتون مثل همین اینم همین که بهوش اومد فقط میگه سایت طهوران یه لبخند تلخ زدم .
تا سرم تموم شد منم هفت دفعه مردم و زنده شدم بالاخره پرستار اومدو سرم و دراورد. .از تخت پریدم پایین و گفتم: بدووو مامانی بریم مامانی خندید و گفت: نترس دختر نمی دزدنش منم خندیدم و باهم رفتیم وقتی رسیدیم به اتاقش که مامانی گفت: تو برو دخترم من خسته شدم برم یه لیوان اب بخورم و بیام معلوم بود داره الکی میگه که من و شهاب تنها باشیم منم یه چشم گفتم رفتم دم اتاق چشمام و بستم قلبم داشت تند تند می زد دوتا نفس عمیق کشیدم قلبم مثل گنجشک می زد دوتا تقه زدم و رفتم تو اتاق روتخت خوابیده بودو دستش تو گچ بود سرش و به سمتم برگردوند و نگاش و دوخت تو نگام حالا می تونستم فوران عشقو تو نگاش ببینم .چشمام و بستم و سایت طهوران چیست یه قطره اشک ریختم سایت موقت طهوران رفتم چلو زل زدم بهش ماسکش و برداشت و گفت: سایت طهوران دومین اشک: بله با من ازدواج می کنی باز شیطون شدم اشکام و پاک کردم و گفتم: من که حرفام و بهت زدم گفتم که نه چشماش و بستو یه قطره اشک از چشمش چکید و گفت: برو دیگه دنبالت نمیام میرم جایی که دیگه نبینیم فقط برو متعجب زده به اشکش نگاه کردم لعنت به من که به خاطر یه شوخی اشکش و دراوردم
سایت موقت طهوران خندیدم
رفتم جلو اشکشو پاک کردم و گفتم: تو بری دیگه به کی بگم عشقم چشماش شد اندازه توپ پینگ پنگ سایت موقت طهوران خندیدم و گفتم: شوخی کردم شهاب زل زدم تو چشماش و گفتم: خیلیییی دوست دارم این چند ماه فهمیدم که عاشقت شدم. .عشقم حالا اون بود که با تعجب من و نگاه می کرد اون دستش که سالم بودو گرفتم و گفتم: اقامون بامن ازدواج می کنی خندید و گفت: خانمم.
واای که از لفظ خانمم غرق لذت شدم خندید و گفت: به جان خودم تو حسرتش مونده بودم بدجور خندیدم و پیشونیش و بوسیدم . دیگه هیچ وقت تنهام نذار چشماش بست فکرکنم خیلی براش حرفم لذت بخش بود چشماش و باز کرد و گفت: بروی چشم شهاب یه هفتست که مرخص شده روزی که مرخص شد خوندم و مرتبه شکر کردم.
معلوم بود سایت صیغه طهوران چشماش به باباش رفته
امروز قراره بیاد خواستگاری از صبح تا حالا اصلا نمی دونستم چیکار می کنم فقط هی می رفتم تو اتاقم تو اشپزخونه مامان و طهوران سایت همسریابی هم بهم می خندیدم منم چشم غره می رفتم و اونا انگار نه انگار رفتم حموم یه نیم ساعت تو وان بودم بعدم خودمو شستم و اومدم بیرون یه دست کت و دامن مشکی براق با یه شال طلائی پوشیدم موهامم یه ور ریختم بیرون نشستم پشت میز توالت یه کم کرم زدم با سایه چشم خاکستری و یه خط چشم محو کشیدم تو چشمام وکلی ریمل و یه رژقرمز و خیلی کم رژگونه به طوری که اصلا معلوم نبود فقط به حائل معلوم بود رژقرمزم با سیاهیه چشمام تضاد خیلییی قشنگی شده بود به انگشت خالی از حلقم نگاه کردم همون موقع که شهاب مرخص شد درش اوردن انداختم دور . در و زدن که سریع از رو صندلی بلند شدم نمی دونم چرا انقدر استرس داشتم دستام یخ کرده بود صندلای مشکیمم پوشیدم و رفتم پایین پیشه بقیه وایسادم که طهوران سایت همسریابی دم گوشم گفنت: اولالا یه نیشگون ازش گرفتم که مثل ادم وایساد اول باباش اومد یه مرد 45 ساله باموهای جو گندمی و چشمای درشت عسلی و ریشو سیبیل. .معلوم بود سایت صیغه طهوران چشماش به باباش رفته بعدش مامانش که چادری بود و اومد تو با باباش دست دادم اما مادرش مادرانه کشیدم تو بغلش و صورتم و وسید منم سایت طهوران جدید دستش بوسیدم بعدشم سایت صیغه طهوران وای که عجب تیپی زده بود.
یه تیشرت مشکی با کت اسپرت مشکی و کروات طلانی و شلوار مشکی و کفشای مجلسی واای جوووون میگن دل به دل راه داره نگاه با هم ست کردیم یه گل خیلی بزرگ تو دستش بود اول با مامان دست داد بعد بابا با روبوسی کردو با سایت ازدواج طهوران دست داد به من که رسید مامان و بابا رفتن که ما تنها باشیم اما سایت ازدواج طهوران گفت: نوچ نوچ نوچ خجالتم خوب چیزیه بذار لاقل نامزد کنین بعد اینجور ست کنین سه تامون خندیدیم و سایت ازدواج طهوران هم رفت گو به سمتم گرفت که سایت طهوران جدید تشکر کردم هنوز خیره نگام می کرد چقدر خوشگل شدی یه پشت چشم نازک کردم و گفتم: بودم اون که بله صد البته خوشگل تر شدی مرسی...توهم خیلی خوشتیپ شدی یه پشت چشم مثل من نازک کرد و گفت: بودم خندیدم و گفتم: اون که بلههه باهم رفتیم و نشستیم بحث از اب و هوا گرفته شد تا رسید به ما: خوب از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است ما اومدیم واسه این دختر خوشگل شما واسه پسرمون خواستگاری مهریه به عهده شما هرچی بگین قبوله بابام
مهریه رو کی داده کی گرفته اختیار دارید بفرمایید راستش هرچی دخترم بگه همه نگاه ها برگشت سمت من منم گفتم راستش من مهریم می خوام: اب باشه چون سایت صیغه طهوران و از دارم دیگه همه تصادف شهاب و فهمیده بودن بماند که مامان چقدر دعوام کرد که بهش دروغ گفتم همه موافقت کردن به جز بابای شهاب که گفت: کمه دخترم تو ارزشت بیشتر از ایناست یه ویلا هم تو شمال می ندازم پشت قبالت
با طهوران سایت همسریابی رفتیم ارایشگاه
که همه موافقت کردیم و قرار شد عقد و عروسی روهم باهم بگیریم و تمام وااای اخ جووون امروز عقدمه ساعت 7 تو ارایشگاه وقت دارم سریع بلند شدم مانتو شلوار قرمزم و باشال سفید پوشیدم و با طهوران سایت همسریابی رفتیم ارایشگاه ..وااای که از وقتی افتادم زیر دست این ارایشگره پدرم دراومد تموم شد عزیزم بلند شو لباست و بپوش.