نازنین با چشم های گرد شده و متعجب گفت: چه از خود راضی!
نمی دونم سایت صیغه یابی جدید 95 که می گفت نتونسته
خوب می تونست همین حرف و تو خونشون به بابا و مامانش بزنه؛ دیگه چرا این همه راه کوبیدن و وقت مردم و الکی گرفتن نمی دونم سایت صیغه یابی جدید 95 که می گفت نتونسته منصرفشون کنه و از من خواست تا جوابم نه باشه نازنین با پوزخند گفت: همه چیز دیده بودیم الا خواستگاری این مدلی، واقعا خیلی جالبه، داماد بیاد از عروس بخواد به جای بله جواب نه بهش بده، حالا می خوای چیکار کنی؟
خوب تو هم بگو نه و قال قضیه رو بکن همین تصمیم و داشتم ولی با حرف های امروز مامانم سر دوراهی موندم مگه مامانت چی می گفت ؟
مامانم میگه اگه من بگم نه، ممکنه حال بابا از اینی که هست بدتر بشه و ان وقت مامان و ساغر منو مقصر حال بابا بدونن.
سایت صیغه یابی جدید 95 مانع این ازدواج بشه
وای از دست این مامانا! که تا یه خواستگار اومد درخونشون فکرمی کنند همین شاهزاده رویاهای دخترشونه و بهتر از این پیدا نمیشه نازنین روی اولین صندلی پارک نشست وگفت: توی بد مخمصه ای افتادی دختر! مشایخ خودخواه و از خود راضی یک طرف، بابای مریضت و گیرهای سه پیچ مامانت از طرف دیگه سایه هم کنارش نشست وبا آهی عمیق گفت: نمی دونم چکار کنم، نه می تونم خودم و فدا کنم و نه راضی میشم که بابا بهم بریزه اگه من جای تو بودم از مشایخ می خواستم سایت صیغه یابی جدید 95 مانع این ازدواج بشه آره خودمم هم همین فکر و کردم، اما اون اینقدر مغروره که می ترسم این حرف منو بزاره به حساب اینکه من ازش خوشم میاد نه که تو هم ازش خوشت نمیاد، در هر حال تنها راهت همینه، حالا می دونه تو دانشجوشی ؟ نه فکر نکنم، اصلا حرفی از دانشگاه و رشته من نشد درست میشه فکرش وهم نکن به نظر نمیاد آدم بی منطقی باشه. حالا چرا می گفت تو رو نمی خواد ؟ نفس عمیقی کشید وحرصی گفت: نمی دونم. .. می گفت: من برنامه های خاص خودم و دارم و نمی خوام با این ازدواج، ریتم زندگیم بهم بخوره!!چه پرادعا! شاید کسی و زیر سر داره و خانواده اش راضی نیستن منم همین فکرو کردم، . .....به هر حال اصلا برام مهم نیست، بلند شو بریم، مامانم نگران میشه یعنی فکرمی کنه فرار کردی با این چاهی که برام کندن تعجبی هم نداره این فکر و کنن وارد خانه که شد پدرش را بر روی صندلی چرخدار در سایت جدید صیغه یابی هلو کنار حوض آب دید به طرفش رفت و کنار صندلی اش زانو زد و دست های نحیفش را در دست گرفت و پرسید: امروز خوبی بابا؟
خوبم عزیزم، لبخند تو روکه می بینم بهترم میشم با محبت دست پدرش را بوسید و روی گونه اش فشرد. پدر دوباره گفت: پدر جدیدترین سایت صیغه یابی امروز دوبار زنگ زد و وقت برای بله برون خواست،
ولی من گفتم: باید تو اول بهم جواب بدی بابا جواب من براتون خیلی مهمه ؟
یعنی چی دخترم! . ..مگه من تو رو از سر راه اوردم؟ خوب معلومه که جوابت مهمه بخاطر قول و قرارتون میگم درسته عزیزم ما نباید از اول همچین قرار مسخره ای رو می ذاشتیم ؛ آرش خیلی روی قول من حساب باز کرده می ترسم بگم نه!
سایت صیغه یابی جدید بیاد اینجا هرچی می خوای بهش بگو
دوباره باعث ناراحتی و کدورت بشه، ولی این دلیل نمیشه که نظر تو برام ارزشی نداشته باشه بابا اگه اجازه بدی می خوام یه بار دیگه با پسرشون حرف بزنم، آخه صحبت یک عمر زندگیه بسیار خوب دخترم میگم سایت صیغه یابی جدید بیاد اینجا هرچی می خوای بهش بگو نگران منم نباش اگه جوابت منفی هم باشه من پای همه چیز می ایستم.
باور کن زندگی تو برام از هر چیزی توی این دنیا با ارزشتره می دونم بابا، می دونم. قرار بود سایت صیغه یابی جدید ساعت هشت شب آن جا باشد البته نمی دانست با خانواده اش می اید یا تنها، به هرحال برای او فرقی نمی کرد چرا که خودش را آماده هر توهین و تحقیری از طرف سایت صیغه یابی جدید کرده بود وهر چند لحظه یک بار با خودش زمزمه می کرد: فقط یه امشب تحملش می کنم و شنبه اول وقت می رم و کلاسم و عوض می کنم تا دیگه مجبور نباشم ریختش و ببینم با صدای زنگ در سایت جدید صیغه یابی هلو دلشوره ای عجیب به جانش افتاد که باعث شد همه وجودش به لرزه درآید. برای کنترل اعصابش لحظه ای چشمانش را برهم گذاشت و نفس عمیقی کشید. مادر وارد اتاقش شد و گفت: سایت صیغه یابی جدید توی منتظرته چرا تو سایت جدید صیغه یابی هلو ! چرا بالا نیومد؟
سایت جدید صیغه یابی هلو ! چرا بالا نیومد؟
نمی دونم می گفت اینجا راحت ترم باشه! منم میرم پایین. وقتی ناهید از اتاقش خارج شد، روبروی آئینه ایستاد ونگاهی به خودش انداخت، خیلی رنگ پریده به نظر می رسید کمی رژگونه به گونه هایش و کمی رژ به لب هایش مالید و از اتاق خارج شد. جدیدترین سایت صیغه یابی کنار حوض نشسته بود و داشت با ماهی های درون حوض بازی می کرد با سلامی سرد به طرف تخت چوبی کنار حوض رفت و روی آن نشست، مادرش همه وسایل پذیرایی را روی تخت چیده بود. نمی دانست کی وقت کرده بود این همه وسایل را پائین بیاورد. جدیدترین سایت صیغه یابی از جا برخاست و متقابلا جوابش را به سردی داد و با کنایه گفت: شما که می گفتین هیچ حرفی با من ندارین، پس چرا منو مجبور کردین این همه راه رو تا اینجا بیام با بی خیالی شانه ای بالا انداخت و گفت: می تونستین اصلا نیاین!!روی گوشه ای از تخت نشست و گفت: اصلا به قیافه تون نمی یاد این همه بی ادب باشین در برابر آدم سایت صیغه یابی جدید 95 مثل شما نمی شه با ادب بود!! برا من این همه زبون نریزید و فقط بگید حرف مهمتون چی بود که بخاطرش منو از کار و زندگی انداختین ؟!
با حرص دندان هایش را برهم فشرد و گفت: معذرت می خوام، ولی من نتونستم جلوی خانواده ام بایستم.