به دستای نم داری که می لرزن سایت همسریابی بین المللی رایگان می کنم... سایت های همسریابی بین المللی عمیق می کشم... رسما بازیچه شدم! اونم کی؟ من! بارون شدید شده... قدمامو تند تر می کنم... و قدمام تبدیل به دو میشن. انقدری که به نفس نفس میفتم. تیکه تیکه غرورم... بیچاره غرورم! مثل اینکه احساس خرج کردن به من نیومده. مثل اینکه بازم باید روزامو با تنهاییم قسمت کنم! دستمو به گلوم می کشم... بلکه نفسم باز شه ولی بازم تاثیر نداره. حتی فکر اینکه چرا بغض کردم، باعث سرطان روحم میشه و به بند بند وجودم نفوذ میکنه…
بزرگترین سایت همسریابی بین المللی خوابیده
از یه جایی به بعد سخت ترین کار دنیا باور کردن آدماست؛ منم به اونجا رسیدم... بعداز این، من اون آدم سابق نمی شم! با کلید رفتم تو خونه... بزرگترین سایت همسریابی بین المللی خوابیده، اگرنه با این قیافم شوکه می شد. رفتم تو دستشویی... به دختر تو آینه نگاه کردم. هه قیافشو سایت همسریابی بین المللی رایگان... با چه شوقی داشتی به خودت می رسیدی دختر! ضربه خوردی؟! حالا انقدر غصه بخور تا بمیری!!! صورتمو شستم و اومدم بیرون. و رفتم تو اتاق خواب. بازم اشک تو چشام جمع شد... به شدت از خودم متنفرم!
سایت همسریابی بین المللی رایگان به ساعت گوشیم انداختم..
قرص خوابمو که دو ماهی میشد استفادش نکرده بودمو از کشو دراوردم... وقت فرار از دنیای واقعی... برای چندساعت! با کابوسی که دیدم از خواب پریدم.... سر دردم دوچندان شده؛ سایت همسریابی بین المللی رایگان به ساعت گوشیم انداختم... دوازده و بیست و هشت دقیقه شب. اینجوری نمی شه... باید این مسئله رو با بهترین سایت همسریابی بین المللی درمیون بزارم، اگه نگم دق میکنم! رفتم تو هال، هنوزم رو مبل خوابیده امروز غروب با چه شادی و اشتیاقی راهیم کرد. حتی شال جدیدشو داد من بپوشم. نمی دونم بیدارش کنم یا نکنم... من دووم نمیارم.
چند بار نگام بین قوطی قرص و بهترین سایت همسریابی بین المللی چرخید
این دفعه رو از خوابش بگذره خب! آروم صداش کردم بانو… بزرگترین سایت همسریابی بین المللی ایندفعه تکونش دادم. بهترین سایت همسریابی بین المللی خوشگله... سایت همسریابی بین المللی عزیزم... خوابش سنگینه! بزرگترین سایت همسریابی بین المللی خرگوشی! بیدار شو کارت دارم. صدامو بلندتر کردم و شدید تر تکونش دادم بانوو...... بانوو!! ضربان قلبم بالا رفت خواستم دوباره صداش کنم... که چشمم خورد به قوطی قرصی که رو زمین افتاده، خم شدمو برش داشتم. خالی بود... خالی! چند بار نگام بین قوطی قرص و بهترین سایت همسریابی بین المللی چرخید. بانو!!!
صبر کنید سایت همسریابی بین المللی رایگان!
سراسیمه خودمو به دکتر رسوندم اقای دکتر... خواهرم... سرشو آروم تکون داد و به پایین سایت همسریابی بین المللی کرد. متاسفانه دیر رسوندینش... سایت های همسریابی بین المللی میگم خانم… سرمو به طرفین تکون دادم... با خنده گفتم اوه دکتر… اصلا بهتون نمیاد آدم شوخی باشین. اونم که انگار این حرفا واسش عادی باشه. دوباره گفت بازم تسلیت می گم و از کنارم رد شد ااا... صبر کنید سایت همسریابی بین المللی رایگان! یعنی چی که سایت های همسریابی بین المللی میگم... دکتر! بلند خندیدم... عصبی... هیستریک! بزرگترین سایت همسریابی بین المللی... اینا میگن تو مردی!
بازم خندیدم... دو تا پرستار داشتن یه تخت رو می اوردن... شایدم یه جسدو! رفتم به یکیشون گفتم بهترین سایت همسریابی بین المللی اعتمادی رو توی کدوم بخش بردین؟ با اخم گفت همونی که خودکشی کرده؟ متقابلا اخم کردم خودکشی چیه خانم... اون فقط... فقط... دنبال یه کلمه مناسب بودم. با تردید به پرستار سایت همسریابی بین المللی کردم. محلفه رو از سر اون جسد کشید. اینو میگی دیگه. چقدر اینا بی رحمن... با دیدن صورت عین گچش... کم کم تصویرا واضح تر شدن. سر درد عمیقم هم تازه داشت خودشو نشون می داد. تکیه دادم به دیوار... سر خوردم و نشستم... پرستاره سایت های همسریابی بین المللی فوت کرد بیرون و بردنش…!
سایت همسریابی بین المللی مُرد؟؟!!
سایت همسریابی بین المللی مُرد؟؟!! همین؟ به همین راحتی؟! دندون خرگوشی من رفت؟ کجا رفت!؟؟ گریم گرفت... دستمو گذاشتم رو قلبم. خودش خواست بره؟ دوست قشنگم پر پر شد؟! گلم پر پر شد... به این زودی؟ این همه غم رو دوشم خیلی سنگینی می کنه... شایسته ی نامرد! توام رفتی.. نگفتی باهم تحمل کنیم... نگفتی! نه خانواده ای... نه دوستی...نه یاری! همشون ترکم کردن... یعنی تحمل من انقدر سخته؟! این دفعه دیگه کاملا نشستم و سرمو به دیوار تکیه دادمو آروم آروم به آغوش تاریکی رفتم..