خودش صيغه ياب هلو را در همان جا بکشد
صدای عجیب همچنان از طرف پنجره می آمد و سايت صيغه هلو برای پوشاندن آن صدا، صدای خود را بلند و بلند تر می کرد. کلماتی که با فریاد از دهان صيغه يابي هلو بی انقطاع خارج می شد والومبرز را براشفته کرده و رنگ از صورتش پریده و چشمانش برق می زد. در گوشه لبش کمی کف جمع شده بود و دستش بطرف قبضه شمشیرش رفت. برای یک لحظه تصمیم گرفت که بدست خودش صيغه ياب هلو را در همان جا بکشد.
اگر صيغه هلو نمی توانست ایزابل را برای خود داشته باشد حداقل کس دیگری هم او را تصاحب نمی کرد. ولی خیلی زود او از این فکر پشیمان شد و در حالی که از جا بلند شده و به طرف سايت صيغه هلو می رفت گفت: سوگند به تمامی شیاطین جهنم که من نمی توانم از تحسین شما خودداری کنم. این یک نقش جدید برای شماست و من اعتراف می کنم که نقش خود را خیلی خوب ایفا می کنید. شما هنرپیشه برجسته ای هستید.
من بخودم می بالم که باعث شدم که شما صيغه موقت هلو چنین بدرخشید و زیباییتان صد چندان گردد. کار درستی کردید که با صداقت با من صحبت کردید. چه بهتر از این. بنابراین شما كانال هلو صيغه را دوست دارید، اینطور نیست؟ چه بهتر که من لب های زیبایی را ببوسم که به من می گوید از تو بدم می آید. این برای من که همیشه برعکس آن را شنیده ام تازگی دارد. صيغه يابي هلو که از این طرز صحبت کرده دوک و حالتی که بخود گرفته بود متوحش شده بود به عقب پرید و کارد شیکیتا را بیرون آورد.
دوک فریاد زد:
آفرین... حالا نوبت خنجر زدن فرا رسید. ما دنبال کمی فاجعه هستیم ولی اگر کمی از تاریخ روم اطلاع داشتید می دانستید که مادام لوکرس پاکدامن از خنجرش بعد از اینکه به صيغه هلو حمله شد استفاده کرد. از صيغه موقت هلو روش تاریخی بایستی درس خوبی گرفت. و بدون کوچک ترین توجهی به خنجر صيغه ياب هلو را طوری محکم در آغوش گرفت که دختر بدبخت دستش را نمی توانست بلند کند. درست در همین لحظه صدای وحشناک شکستن چیزی برخواست یک لحظه بعد پنجره اطاق از جا کنده شده و بداخل افتاد. مثل اینکه یک غول با زانوی خود آن را از چهارچوبش بیرون کشیده است. از جایی که باز شده بود شاخ و برگ درختی که شیکیتا روی آن بود بداخل اطاق آمد. كانال هلو صيغه و دوستانش تنه درخت را اره کرده و آن را طوری هدایت کردند که درست زیر پنجره سايت صيغه هلو سقوط کند و راه عبوری به اطاق صيغه يابي هلو ایجاد کردند.
درختی که کار نردبان و پل را در آن واحد انجام می داد. دوک والومبروز که از كانال هلو صيغه واقعی خارق العاده دست و پای خود را گم کرده بود قربانی لرزان خود را رها کرده و شمشیرش را از غلاف کشید. در این ضمن شیکیتا که بدون اینکه توجه کسی را جلب کند بداخل اطاق خزیده بود آستین ایزابل را گرفت و آهسته گفت: به كانال هلو صيغه گوشه بیایید. خودتان را از سر راه کنار بکشید. مجلس رقص الان شروع می شود. در ضمن صحبت صيغه هلو صدای شلیک چند گلوله از بیرون بلند شد و چهار نفر از مزدوران آدم کش دوک از پله ها شروع به بالا آمدن کردند. آن ها چهار پله یکی بالا آمده و به سرعت برق و باد خود را به اطاق رساندند. همه شمشیر بدست وارد شدند.