من خوشحالم که تو در کنارمی! تو برادر خوبی برای منی سايت همسريابي بهترين همسر آنلاين به طرفش روی مبل نیم خیز شد وگفت: سایه تو دختر نجیب وپاکی!ساده وبی آلایش، زیبا ودلنشین! اما متاسفانه آرمین هیچ احساسی نداره که این همه کمالات و یک جا ببینه آهی کشید وبا غصه گفت: اگه منظورت دوس دختر آرمینه، من همه چیزو می دونم با حیرت به اوخیره شدو گفت: آرمین خودش گفته دوست دختر داره ؟
سايت همسريابي بهترين همسر آنلاين با خشم زمزمه کرد
آره، اون درست همون روزای اول بهم گفت که دلش یه جای دیگست و من براش هیچ ارزشی ندارم سپس با حسرت اضافه کرد در واقعه من توی زندگیش یه اضافیم سايت همسريابي بهترين همسر آنلاين با خشم زمزمه کرد: پسره احمق عوضی! سپس رو به سایه ادامه داد: پس چرا با دونستن این موضوع باز هم حاضر شدی زنش بشی ؟! قبلا هم گفتم که چقد تحت فشار بودم همسریابي انلاین بهترین همسر نفسش را با خشم بیرون داد وگفت: اما تومتوجه نیستی که بزرگترین اشتباه زندگیت و مرتکب شدی، اشتباهی که هیچ جوری قابل جبران نیست می دونم، اما توی اون شرایط خانواده ام از هر چیزی برام مهمتر بودن حتی از جوانی وشادابی خودت ؟
قرارنیست توی این زندگی من چیزی رو از دست بدم ولی تو در کنار آرمین از بین می ری سایه!
حواسش پیش و همسریابي انلاین بهترین همسر کار می کرد
همسریابي انلاین بهترین همسر تو خیلی دو پهلو حرف می زنی، تو و خانواده ات چی رودارید از من پنهون می کنید آرمین با اینکه مشغول صحبت با پدرش بود ولی شش دانگ حواسش پیش او و همسریابي انلاین بهترین همسر کار می کردهمسریابی انلاین بهترین همسر نگاهی به آرمین انداخت وگفت: همه چیز واضح و روشنه سایه! . تو فقط باید چشماتو باز کنی وببینی! ..
ببینی که آرمین هیچ علاقه ای به تو نداره، یعنی اصلا نمی تونه داشته باشه! اون شخصیت خشک وخشنی داره که برای تو غیر قابل تحمله و تو رو خیلی زود خسته وافسرده می کنه اما من هیچ توقعی از اون ندارم تا کی می تونی نسبت به این همه رفتار سرد بی تفاوت باشی آرمین از جا برخاست ورو به پدرش گفت: ما دیگه می ریم همسریابی انلاین بهترین همسر نگاهش را از او گرفت وبه آرمین دوخت وگفت: کجا؟ تازه که سرشبه، من با بچه ها قرار گذاشته بودم برم کلوپ که به خاطر شما کنسلش کردم آرمین سرد و بی احساس گفت: من که تمام روز تو رو می بینم، پس نیازی نبود به خاطر من قرارتو کنسل کنی منم دلتنگ تو نبودم فقط به خاطر سایه عزیز بود که امشب کلوپ نرفتم سایه هم از جابرخاست و با لبخندی رو به همسریابی انلاین بهترین همسر گفت: منو شرمنده خودت نکن همسریابی انلاین بهترین همسر، من هیچ وقت راضی نیستم به خاطر من برنامه هات بهم بریزه سایت همسریابی انلاین بهترین همسر چشمکی زد وگفت: فدای سرت! آرمین چشم غره ای به او رفت وگفت: به جای این همه بامزگی، اون طرح هایی رو که یک هفته ست دستته سریعتر بررسی کن وتحویلشون بده بلند شد وبا اعتراض گفت: تو هم که فقط بلدی ضد حال بزنی!
آخه داداش من!
تو خونه که جای بحث در مورد کار نیست می تونی بگی کی وقتشه ؟
تو شرکت که بند نمیشی، تو خونه هم که جاش نیست .. وسط حرفش پرید وگفت: به روی چشم!
حالا دیگه بیشتر از این جلو سایه ضایعم نکن فردا همه رو ردیف می کنم وتحویل مهندسی می دم آرمین همراه پدرش از سالن خارج شد و سایه هم هم قدم با سایت همسریابی انلاین بهترین همسر پشت سرش به راه افتاد و گفت: آرمین همیشه این همه با تو به تندی رفتار می کنه؟ لبخندی زد وگفت: آرمین توی بحث کار با هیشکی شوخی نداره، در نظر اون منم کارمندیم مثل بقیه، به خاطر همین رفتارشه که بابا عملا مدیریت همه امورشرکت و داده دست اون توی دانشگاه چی، رفتارش با تو مثل بقیه است ؟ با لبخند شیرینی گفت: یه چیزی بدتر از بقیه خوب این آرمین زیادهم بعید نیست آرمین درون ماشین انتظارش را می کشید از رفتارش مشخص بود که حسابی عصبی وکلافه است، سایه پس از بوسیدن مهری از سایت همسریابی انلاین بهترین همسر وآقای مشایخ خداحافظی کردو در کنار آرمین قرار گرفت واز باغ زیباو رویایی مشایخ خارج شد ند. پس از پیمودن مسیری طولانی بالاخره آرمین طاقت نیاورد و گفت: می تونم بپرسم تو وسایت همسریابی انلاین بهترین همسر روی چه پروژه مهمی کار می کنید که مدام در حال مذاکره وگفتگویید! ؟
بی تفاوت نسبت به لحن نیشدارش نگاهش را به خیابان دوخت وگفت: اون فقط نگران منه! چرا باید اون نگران تو باشه؟
تو باعث نگرانی سايت همسريابي بهترين همسر آنلاين شده
با پوزخندی گفت: ناسلامتی برادر شوهرمه! به لحن تمسخر آمیزش توجهی نکرد وگفت: در اون صورتم باید نگران برادرش باشه، نه تو! از این همه بی خیالی آتش گرفت، با حالتی تهاجمی به طرفش برگشت وگفت: می شه به من بگی چه چیز زندگی تو دستخوش تغییر شده که باید نگرانت باشه در حالی که نگاهش به خیابان بود گفت: اینکه مجبورم با یه دختر لوس و از خودراضی غیر قابل تحمل! زندگی کنم تغییر نیست با حرص لبش را به دندان گزید وگفت: شاید زندگی کردن با من از خودراضی که تحملشم خیلی سخته، یک تغییر بزرگ باشه ولی قطعا" باعث نگرانی چندانی نمی شه چرا که یه امیدی هست به زودی از دست این دختر لوس برای همیشه راحت بشید به طرفش برگشت وبا نگاه موشکافانه ای آهسته پرسید پس چه چیز زندگی تو باعث نگرانی سايت همسريابي بهترين همسر آنلاين شده ؟
با ناباوری به چهره سرد وبی روحش خیره شد، این همه غرور وخودخواهی برایش غیر قابل باور بود خشمگین غرید: تو واقعا" نمی فهمی یا خودت و به نفهمی زدی ؟
بازهم نگاهش را به خیابان دوخت وبا خونسردی جواب داد: چی رو؟
دلخوروعصبی گفت: یعنی تو نمی دونی نگاه جامعه به یک زن مطلقه با یک مرد مطلقه فرق می کنه؟
به تندی به طرفش برگشت وپرازخشم پرسید: مگه اون می دونه که ما قرار جدایی داریم ؟
آره اون همه چیز و می دونه، اولش فک می کردم توبهش گفتی اما خودش گفت: با شناختی که از تو داره مطمئنه ما داریم ادای زندگی مشترک و درمیاریم (عصبی روی فرمان کوبید وبا چهره ای برافروخته گفت: لعنتی! .پس به خاطر همینه که این همه با تو گرم می گیره موقعت را برای گفتن آنچه همه ذهنش را مشغول کرده بود مناسب می دید پس معترضانه گفت: آره اون همه چیز و می دونه، ولی من هیچ چیزو نمی فهمم! خیره نگاهش کرد وبا چشمانی تنگ شده پرسید ؟ منظورت چیه؟