سالن شلوغ وپر هیاهو بود با هزار مکافات توانستند سر جاهایشان بنشینند و بعد از مدتی همراه با عصا میان جیغ و سوت طرفدارانش وارد شد و کنسرت را با ترانه دل شروع کرد.
بعد ازهر ترانه صدای جیغ، سوت و تشویق دوست دارانش بر می خواست و او با هیجان ادامه می داد. لبخند تو معجزه است، معجزه کن دوباره بذار دوباره مهتاب رو خاک شب بباره بذار که خاک تشنه نگاه تو بپوشه شب با طلوع چشمات وقت سحر بپوشه معجزه کن دوباره وقتی که بی قرارم وقتی که بی حضورت آرامشی ندارم.
نگاه آرتین روی گروه چت طلاق گرفته ها بود
سالن در سکوت مطلق فرو رفته بود نگاه آرتین روی گروه چت طلاق گرفته ها بود و فکر گروه چت طلاق گرفته ها نزد آرمین و جمله جملهَ ترانه او را بیشتر در خودش فرو می برد.
تا انتهای قصه همراه باش و همپا ای هم صدای دیروز با من بیا به فردا با صدا ی انفجار جیغ و سوت از عالم خلسه خودش بیرون آمد و نگاهش روی آرتین ثابت ماند، آرتین با لبخندی نگاهش را از او گرفت. طرفداران یک صدا در خواست ترانه به تو مدیونم را می کردند و چقدر لینک گروه تلگرام طلاق گرفته ها این ترانه را دوست داشت و با آن به آرامش می رسید با نوشیدن یک لیوان آب شروع به خوندن کرد و لینک گروه تلگرام طلاق گرفته ها به همراه او هر جمله را در ذهنش مرور می کرد واسه این چشمای خیسم، به تو مدیونم این که از غم می نویسم، به تو مدیونم این که بی جونم و سردم، این که بی روح و زردم پی آرامشی که بردی و من پیش می گیرم، به تو مدیونم به تو مدیونم، به تو مدیونم به تو مدیونم، غرورمو شکستی عین ش به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه به تو مدیونم، منو دادی بی بهانه به تو مدیونم، واسه بغض عمیق این ترانه به تو مدیونم، شکستی حرمت شب و من و ماه به تو مدیونم، کم آوردی و رفتی اول راه به تو مدیونم عزیزم واسه این حال مریضم اگه مثل کوه سنگی جلوی چشمات می ریزم، به تو مدیونم به تو مدیونم، به تو مدیونم داشت می خوند و گروه تلگرام زنان طلاق گرفته آرام آرام اشک می ریخت نرو نذار بگم عشق یعنی حسرت نرو نذار این تمنا بشه نفرت نرو. آرتین به طرفش برگشت ونگران گفت: گروه تلگرام زنان طلاق گرفته حالت خوبه؟ در حالی که اشک هایش را پاک می کرد زمزمه کرد: آره خوبم!
می خوای بریم بیرون نه، تا آخر کنسرت هنوز خیلی مونده.
ایراد نداره، اگه جو اینجا برات سنگینه، می ریم بیرون یه هوایی بخوری.
نه حالم خوبه هر جور دوست داری ناراحت و غمگین بود وآرتین به وضوح این را از نگاهش حس می کرد.
نگاهی به ساعتش انداخت تا ساعت ده چیزی باقی نمانده بود. چه قدر دلش می خواست بداند چه حسی از عدم حضورش در خانه به آرمین دست می دهد، از این فکر که شاید نگرانش خواهد شد, لبخند تلخی زد. چرا که می دانست او حتی متوجه نبودنش در خانه هم نخواهد شد مثل آینه شکستم تو ندیدی صدای شکستنم را نشنیدی یادته بهت می گفتم نمی مونی دیدی تا آخرش به حرف من رسیدی پیچک باغچمون خشک شد و پژمرده خاطرات ما را توی قصه ها برد دلی که حتی به حرفای تو خوش بود دیدی آخرش چه جوری تو دستای تو مرد منو دادی به بهانه، به یه حرف عاشقانه چه فروختی من آسون، زیر قیمتی چه ارزون آروم آروم، بازی بازی، زندگیم و دادی به بازی ما که باختیم و تموم شد الهی خودت نبازی با اینکه گفته بود تا آخر هستم ولی حس می کرد دارد زیر فشار بغض وغصه خفه می شود. از جا برخاست و میان فشار انبوه جمعیت هیجان زده، راهی برای بیرون رفتن پیدا کرد. آرتین هم در حالی که از جمعیت عذر می خواست به دنبالش راه افتاد. روی پله های ورودی سالن، زیر گروه ازدواج موقت در تلگرام نشسته بود وآروم آروم اشک می ریخت. آرتین کنارش ایستاد و گفت چرا اینجا نشستی ؟! تا خیس نشدی بیا بریم توی ماشین. مثل کودکی حرف شنو در کنار آرتین جای گرفت ولی اصلا گروه تلگرام زنان طلاق گرفته چند ساعت قبل نبود. کاملا مشخص بود چقدربهم ریخته و پریشان است. آرتین عصبی و کلافه رانندگی می کرد چقدر برای امشب، و خوشحال کردن گروه تلگرام زنان طلاق گرفته لحظه شماری کرده بود. آرتین می خوام زیر این بارون قدم بزنم چی. ؟! معلومه چی می گی! می خوای مریض بشی! نه، خواهش می کنم. باید غصه هام و بشورم و سبک شم. ولی. نگران نباش. قبلا هم این کارو کردم کانال تلگرام ازدواج و طلاق احساس می کرد در برابر خواسته اش قدرت تصمیم گیری ندارد. در حالی که ماشین را نگه می داشت گفت: باشه. باشه. هرچی تو بخوای و کمربندش را باز کرد و قصد پیاده شدن داشت که گروه چت طلاق گرفته ها با لحنی غم گرفته گفت: می خوام تنها باشم، خواهش می کنم! اما توی این وقت بیرون.
خواهش می کنم آرتین. آرتین در عمق چشمان ملتمسش خیره شد، نگاهش محزون ودرمانده بود، نفس عمیقی کشید و گفت: بسیار خوب.
در زیر گروه ازدواج موقت در تلگرام شروع به قدم زدن کرد
این بار اولی نیست که من در برابر خواسته های نا معقول تو تسلیمم. بدون هیچ حرفی پیاده شد و در زیر گروه ازدواج موقت در تلگرام شروع به قدم زدن کرد خوب می دانست اگر آرمین بود هیچ وقت اجازه نمی داد این کار احمقانه را انجام دهد و دوباره به یاد آرمین افتاد. همه رفتار آرمین مثل فیلم جلو دیدگانش در حرکت بود و حرف هایش در ذهنش مثل ناقوس زنگ می زد.
و هنوز داشت در گوشش نجوا می کرد: چه فروختی منو آسون، زیر قیمتی چه ارزون آروم آروم، بازی بازی، زندگیم و دادی به بازی قطرات درشت کانال تلگرام ازدواج و طلاق سر و صورتش را می شست و او بی خیال پیش می رفت، هر لحظه که می گذشت غصه های بیشتری به قلبش فشار می آوردند.
گروه تلگرام طلاق گرفته ها ضجه می زد
قطرات اشک روی صورتش با قطرات کانال تلگرام ازدواج و طلاق در هم می آمیختند و فرو می ریختند همه وجودش خیس شده بود. دلش می خواست با همه وجود فریاد بکشد، درست مثل همان روزی که خبر بیماری پدرش را شنیده بود آن روز هم زیر لینک گروه تلگرام طلاق گرفته ها ضجه می زد و می کرد همه چیز دروغ باشد آن روز چقدر فریاد زد و گریه و التماس کرد ولی تقدیر چیزی بود که از قبل رقم خورده بود و او تنها در زیر گروه ازدواج موقت در تلگرام این تقدیر را باور کرده و با آن کنار آمده بود. خیابان خلوت بود و تنها آرتین آرام آرام پشت سرش در حرکت بود. روی سنگ جدول کنار خیابان نشست و گریست
اشک ها باطوفان درونش یکی شده و با شدت می بارید. صدای ضجه هایش را آرتین می شنید ولی به او اجازه داد تا خودش را خالی کند او هم به خوبی می فهمید که این زندگی حق دختر معصومی مثل گروه چت طلاق گرفته ها نیست.