پشت سر آدرس جدید سایت همسریابی نازیار دو مستخدم
ایزابل به سرعت از پله های باشکوه با قدم های سبک پایین رفت و از میان سالن بزرگی که دو نگهبان زره پوش که ایزابل از آن ها در شب اول ترسیده بود و در جلوی در قرار داده شده بودند رد شد. همه چیز حالا در نظر سایت صیغه یابی نازیار متفاوت جلوه می کرد. آفتاب درخشانی از پنجره ها بداخل می تابید و تمام شومینه های کاخ با چوب ها معطر پر شده و با شعله و حرارت زیادی سوخته و تمام بوی نم و رطوبت را زایل کرده بود. در تالار غذا خوری در روی یک میز بزرگ باشکوه غذا ها چیده شده و پدرش از قبل در آن جا روی صندلی مجلل خود نشسته بود. پشت سر آدرس جدید سایت همسریابی نازیار دو مستخدم که لباس های فاخر و زیبا به تن داشتند ایستاده بودند. وقتی ایزابل به نزدیک پدرش رسید با نهایت وقار در جلوی ثبت نام همسریابی نازیار تواضع کرد.
این تواضع بهیچ وجه جنبه تئاتری نداشت و در خور مجالس دربار بود. یک مستخدم صندلی او را نگاه داشته بود و ایزابل با فروتنی و نه با ترس و دستپاچگی روی صندلیش نشست. معتبرترین سایت همسریابی در ابتدا با سوپ و نان پذیرایی شد و بعد از آن انواع خوراک های اصلی به سر میز آورده شد. ایزابل ولی میل چندانی به غذا نداشت. قلب او مالامال اندوه و نگرانی بود. از هیجانات روز و شب قبل هنوز اعصابش ناراحت بود. او از تغییرات شدید و ناگهانی که در زندگیش ایجاد شده بود سردرگم و هیجان زده شده و برای سلامتی برادرش هم که در بستر مرگ خوابیده بشدت نگران بود. از همه بیشتر سایت صیغه یابی نازیار نگران حال سیگونیاک بود که جان خود را بر کف گرفته و برای نجات آدرس جدید سایت همسریابی نازیار هر اقدامی را که لازم بود انجام داده و حالا معلوم نبود که بچه وضعیتی دچار شده است.
بنابر این ثبت نام همسریابی نازیار فقط تظاهر به خوردن کرده و با غذاها در بشقابش بازی می کرد.
شاهزاده که با دقت به معتبرترین سایت همسریابی نگاه می کرد گفت:
" کنتس عزیز من... شما که هیچ چیز میل نمی کنید. من از شما خواهش می کنم که از این خوراک که با گوشت کبک طبخ شده امتحان کنید. .. حتما آن را دوست خواهید داشت. "
از این عنوان اشرافی کنتس که شاهزاده خیلی طبیعی و معمولی ادا می کرد ایزابل با آن چشمان زیبایش نگاهی استفهام آمیز به شاهزاده انداخت که شاهزاده معنای آن را درک کرد و گفت:
" بله... کنتس دو لینوی. این عنوانی است که با یک ملک همراه است که من آن را به نام شما کرده ام. بچه عزیز من... این عنوان کنتس دو لینوی از حالا به بعد اسم شما خواهد بود. ایزابل بسیار اسم زیبایی است ولی برای دختر من کافی نیست."
ایزابل صبر کرد که مستخدمین کارهای خود را انجام داده و مرخص شوند و سپس از جا برخواسته و نزدیک پدرش رفت و کنار آدرس جدید سایت همسریابی نازیار زانو زد. دست شاهزاده را گرفت و آن را به علامت تشکر بوسید.
شاهزاده که به شدت تحت تاثیر این کار قرار گرفته بود به ایزابل گفت:
" بچه عزیز من... از جا برخیزید و سر جای خود بنشینید. کاری که من کردم حق طبیعی و شایسته تو بود. احتیاجی به ابراز تشکر نیست. من اگر اختیارم دست خودم بود این کار را بایستی سال ها قبل انجام می دادم. من دست او را در اتفاقاتی که افتاد بروشنی می بینم. دختر عزیزم... من به ارزش تو پی برده ام. تو در کمال شجاعت از پاکدامنی و عفت خود در سخت ترین شرایط دفاع کردی و اجازه ندادی که بزرگترین جنایت بشری اتفاق بی افتد. من بخاطر این به تو احترام می گذارم و افتخار می کنم حتی اگر این به بهای از دست دادن تنها پسرم باشد. ولی سایت صیغه یابی نازیار را نجات داد. او حالا بایستی تاوان کارهای بدی را که در حق یک دختر بی پناه کرده بود پس بدهد. خواجه لوران که من نهایت اعتماد را به ثبت نام همسریابی نازیار پیدا کرده ام امروز صبح به من قدری امید داد. من اجازه پیدا نکردم که داخل اطاق معتبرترین سایت همسریابی بشوم ولی از همان آستانه در که صورت والومبروز را دیدم متوجه شدم که سایه مرگ که شب پیش روی صورتش بود دیگر وجود ندارد. "