یعنی تصمیم به برگشتن گرفتی؟ اگه بخوام بر گردم تو دلیل جدایمون و چی می گی؟ مطمئن باش به همه می گم که تو بهم خیانت کردی، چون اگه دلیل دیگه ای داشتم از اول باهات ازدواج نمی کردم... اما قرار بود به دلیل عدم سازش از هم جدا بشیم.. این برای وقتی بود که طبق قرار از هم جدا بشیم، نه حالا که فقط دو ماه از ازدواجمون می گذره تو فکر آبروی من نیستی؟
سایت ازدواج موقت هلو تو این همه خنگ
مگه تو فکر آبروی من هستی؟ اگه بخوای اینجوری حساب کنی، این تویی که اول به من خیانت کردی، فراموش کردی که رفتی خواستگاری... سایت موقت هلو پنل کاربری با شگفتی به او نگریست وبا لبخندی گفت: سایت ازدواج موقت هلو تو این همه خنگ و زود باوری من نمی دونستم؟
منظورت چیه؟
لبخندش پر رنگ تر شد وبا سایت صیغه موقت هلو گفت: هیچی! منظوری نداشتم، حالا جدی می خوای برگردی؟
آره! برمی گردم و به همه می گم تو رفتی خواستگاری یه سايت همسريابي موقت هلو دیگه مدرکی هم برای اثبات این حرفت داری ؟ تو چه مدرکی برای اثبات حرفت داری؟ تمام بچه های سایت همسریابی موقت هلو امروز تورو با نیما دیدن. منم می رم سایت ازدواج موقت هلو رو پیدا می کنم یعنی اینقدر زرنگی؟!
به فرض اینکه اون توی سایت همسریابی موقت هلو باشه
چه جوری می خوای پیداش کنی تو که هیچ نشونه ی ازش نداری پیدا کردنش سخت نیست ؛یه بپا برات می زارم.. شاید من اصلا نخواستم اونو ببینم!! یعنی می خوای بگی که دلت براش تنگ نمی شه ؟! به فرض اینکه اون توی سایت همسریابی موقت هلو باشه و برای دیدنش نیازی به قرار نداشته باشم. حس حسادتی عمیق به همه وجودش چنگ انداخت اما به روی خودش نیاورد و گفت: به بپا می گم رفتارتو با همه دانشجوها چک کنه سايت موقت هلو بلند شد و دست و چاقویش را شست و گفت: اما تو که می دونی من به غیر از سايت ازدواج موقت هلو کلاسم کسی رو سر کلاس راه نمی دم منم اونو از بین سايت ازدواج موقت هلو خودت انتخاب می کنم سايت موقت هلو آرام توی سرش نواخت و گفت: بهتره از این مخ تعطیلت برای چیزای مهم تری استفاده کنی، حالا بلند شو شامتو بکش که مردم از گشنگی. از جا برخاست و به سالاد محصول سايت موقت هلو سس اضافه کرد و میز را چید سايت موقت هلو در حالی که تکه ای لازانیا با چنگالش بر می داشت با نا باوری دوباره پرسید: حالا جدی بر می گردی؟
برای خودش هم لازانیا کشید وگفت: می دونم اگه برگردم خیلی خوشحال میشی!
سایت موقت هلو پنل کاربری تکه ای دیگر برداشت
اما نه! .برای لج تو هم که شده همین جا می مونم سایت موقت هلو پنل کاربری تکه ای دیگر برداشت و با سایت ازدواج موقت هلو گفت: هر دومون می دونیم به خاطر لج من نیست که می مونی خیره نگاهش کرد وآهسته گفت: درسته! من روز اول فقط به خاطر پدرم این بازی روبا اینکه از آخرش خبر داشتم شروع کردم حالا هم به خاطر اون مجبورم ادامه اش بدم اگه بخوام برگردم به هر دلیلی که باشه برای بابام فرقی نمی کنه، چرا که اون از غصه دق می کنه اگر تصمیم به موندن داری باید قبلش شرایط منو قبول کنی با تعجب گفت: شرایط؟!
آره، قبلا نگفته بودی یه عاشق سینه چاک داری که حاضره به خاطر تو خودشو سر به نیست کنه.. نیما آدم عاقل و فهمیده ایه. منطق اون ربطی به من نداره، من فقط می خوام از آبرو وحیثیت خودم دفاع کنم با حرص نفس عمقیی کشید و گفت: خوب حالا این شرایط چی هست؟
به میز اشاره کرد و گفت: من عادت ندارم موقع غذا خوردن زیاد حرف بزنم، بعد از شام بهت می گم پس بگو یه طوماره! و اگه قبول نکنم؟! درعمق چشمانش خیره شد ومحکم گفت: من تحمل زن های سر خود و لجباز و ندارم، می تونی بر گردی خونتون از لحن محکم کلامش ترسید وگفت: اما قرار ما تا آخر ترم دیگه بود تو به من قول دادی . حالا زیرش می زنم. به همین راحتی! بله! به همین سادگی! همیشه همین طور به راحتی زیر حرفات می زنی؟ تو از اولش با من صادق نبودی، اگه از اول از وجود نیما خبر داشتم هرگز این بازی و شروع نمی کردم، من نمی تونم بشینم و بهم بگن چقدر بی غیرت و بی عرضه اس اما من جاهایی که می دونن ازدواج کردم با نیما نمی رم پوزخندی زد وگفت: یعنی این همه ملاحظه کاری؟
ملاحظه نمی خواد توخیلی سخت می گیری سایت موقت هلو پنل کاربری از جا برخاست وگفت: لطف کن یه چای برای من درست کن، باید این همه چربی رو که به خوردم دادی یه جوری بسوزونم از آشپزخانه خارج شد وروی مبل مقابل تلویزیون نشست وکنترل را به دست گرفت. چای ساز را روشن کرد وسرگرم جمع آوری میز شد. به محض آماده شدن چای، دو لیوان ریخت وبه سالن رفت، سایت موقت هلو پنل کاربری در حالی که چای اش را برمی داشت پرسید فردا هم کلاس داری ؟ روی مبل روبرویش نشست و گت: آره! تا ساعت چند ؟ سه ساعت شش میام سایت همسر موقت هلو ، آماده باش باید یه سر بریم سايت همسريابي موقت هلو پدرم اما فردا بعد از سایت همسریابی موقت هلو باید برم سايت همسريابي موقت هلو بابام ، لپ تاپ وکتاب هام اونجان. فردا سر راه می ریم اونجا شاید اصلا به توافق نرسیدیم به مبل تکیه زد وبا سایت صیغه موقت هلو گفت: به توافقم می رسیم، نگران نباش! چون تو مجبوری، همانطور که تا حالا بودی! با غصه نالید: بیچارگی من باعث غرور تو میشه؟!
تحت هر شرایطی سایت همسر موقت هلو باشی
به طرفش نیم خیز شد وبا پوزخندی گفت: نه! فقط از اینکه می بینم برخلاف اون زبون درازت چاره ای جزءاطاعت از من نداری لذت می برم او هم متقابلا نیشخندی زد وگفت: منم وقتی می بینم با این همه ادعا مجبوری با کسی که دوستش نداری زندگی کنی کیف می کنم با سرخوشی گفت: پس خوبه، چون یه چیزی توی این زندگی هست که باعث افسردگیت نشه کلافه گفت: میشه حرفتات و زودتر بگی چون دیگه حوصله بحث و ندارم لبخندی زد و دوباره به مبل لم داد و با سایت صیغه موقت هلو گفت: از این به بعد بدون اجازه من از سایت همسر موقت هلو بیرون نمیری وبا کسی قرار ملاقات نمی زاری، قبل از تاریکی هوا هم باید تحت هر شرایطی سایت همسر موقت هلو باشی و از همه مهمتر تحت هیچ شرایطی دیگه سوار ماشین این پسره نمیشی و باهاش.
میان حرفش پرید ومعترضانه گفت: فکر نمی کنی داری خیلی تند می ری اصلا ببینم! این ها شرطن یا حکم زندانی شدن من، مگه من مجرمم که اینجوری محاکمه ام می کنی وبا این قصاوت حکم صادر می کنی! جدی گفت: همینی که هست! پر از خشم نگاهش کرد.