اقدامات صفحه ورود به سایت همسریابی طوبی
او سرش به کار قانونی خود بند نبود. در یکی از آخرین اقدامات صفحه ورود به سایت همسریابی طوبی وارد یک محل مسکونی شده که پولی را که قرار بوده فقط یک شب در آن جا باشد تصاحب کند. صاحب خانه که از ورود موسسه همسریابی طوبی مطلع می شود بدست این مرد کشته می شود. بعد مانند یک ببر خون آشام که عادت به کشتن و خوردن انسان ها پیدا می کند موسسه همسریابی طوبی شیراز هم همسر بیچاره این مرد را که در بستر خودش بخواب عمیقی فرو رفته بود بقتل می رساند.
این جنایت مخوف و بی سابقه نه فقط شهر نشینان عادی و محترم پاریس را بشدت برآشفته کرد بلکه در میان همکاران تبه کارش هم دشمنان فراوانی برای خودش ایجاد کرد. خیلی طول نکشید که پناهگاهی که موسسه همسریابی طوبی در شیراز در آن جا پنهان شده بود بطرز مرموزی کشف و دستگیر شد. او محاکمه و محکوم به اعدام گردید. امروز او تاوان جنایت ثبت نام رایگان در سایت همسریابی طوبی را پس می داد. وقتی که زمان اجرای حکم نزدیک می شد یک کالسکه از کنار ساحل رودخانه به طرف میدان گرو پیچید و سعی کرد که از میدان عبور کند. خیلی زود در میان جمعیتی که برای تماشا آمده بودند گیر افتاد و قادر به جلو رفتن نبود. کالسکه چی و مستخدمین به عبث هر کاری لازم بود انجام می دادند که کالسکه را به جلو برانند. آرم خانوادگی با شکوه و نشان های نجیب زادگی که در وضعیت عادی مردم را وادار می کرد که به کالسکه راه بدهند در این روز برعکس باعث می شد که مردم عادی هر چه بیشتر در جلوی کالسکه ازدحام و از جلو رفتنش ممانعت کنند.
موسسه همسریابی طوبی در شیراز نشسته
کالسکه چی با همه اوقات تلخی جرات نمی کرد که اسبان تیز پای خود را برای عبور از روی مردم تشویق و انسان های بخت برگشته ای را که در مسیر موسسه همسریابی طوبی قرار داشتند درو کند. مطمئنا هر جای دیگری کالسکه چی درنگ نمی کرد که این کار را انجام بدهد ولی اینجا در میان یک مشت تبه کار و قاتل بالفطره به خودش اجازه چنین کاری را نمی داد. کاری از دست موسسه همسریابی طوبی شیراز جز اینکه شکیبایی پیشه کند ساخته نبود. مرد جوان و زیبایی که لباس های گران قیمت بتن داشت به مرد جوان دیگر که پهلوی موسسه همسریابی طوبی در شیراز نشسته و چندان بلند پروازانه لباس نپوشیده بود گفت:
" این بد ذات ها همه منتظر اعدام هستند و تا تمام نشود از جای ثبت نام رایگان در سایت همسریابی طوبی تکان نخواهند خورد. مرده شور این اعدامی بدبخت را ببرد که قرار است روی چرخ استخوان هایش خرد شود و بخاطر او ما که بایستی از میدان گرو عبور می کردیم بایستی اینجا متوقف شویم. مگر نمی توانستند این کار را تا فردا متوقف کنند؟ "
مرد دیگر جواب داد:
" تا جایی که به این بدبخت مربوط است موسسه همسریابی طوبی با کمال میل این کار را به تعویق می انداخت. این اتفاق برای موسسه همسریابی طوبی در شیراز بسیار مهمتر از مسئله ما می باشد."
" سیگونیاک عزیز... بهترین کاری که تحت این شرایط می توانیم انجام بدهیم انست که روی صفحه ورود به سایت همسریابی طوبی را بر گردانده و به آن طرف نگاه نکنیم. البته این کار ساده ای نیست چون وقتی که اتفاق وحشتناکی برای کسی می افتد مشکل است به آن نگاه نکرد. حتی اوگوستین هم که با خودش قرار گذاشته بود چشم هایش را باز نکند وقتی غریو تماشاچیان را شنید بی اختیار چشم هایش را باز کرد. "
سیگونیاک جواب داد:
" در هر صورت... ما برای مدت مدیدی اینجا نخواهیم ماند. برای اینکه آن ها در حال آوردن زندانی هستند. والومبروز آن جا را نگاه کن که مردم چطور به ارابه محکوم راه میدهند در حالی که یک قدم از جلوی ما کنار نرفتند. "
یک ارابه زهوار در رفته که توسط یک اسب لاغر پیر کشیده و توسط سربازان مسلح و سوار بر اسب محافظت می شد به آهستگی از وسط انبوه مردم عبور کرده و به طرف سکوی وسط میدان روانه بود. در روی داخل ارابه یک کشیش پیر و محترم که ریش بلند و سفیدی داشت و یک صلیب را روی لب های محکوم گذاشته پهلوی موسسه همسریابی طوبی شیراز نشسته بود. جلاد در پشت قربانی ثبت نام رایگان در سایت همسریابی طوبی قرار داشت و انتهای طنابی را که محکوم را با آن مهار کرده بودند بدست داشت. دستیار او اسب پیر بیچاره را می راند. تمام چشم ها بطرف مجرم تبه کار که کسی جز آشنای قدیمی ما اگوستینوی قاطع الطریق نبود برگشت.