همسریابی با عکس و مشخصات باغ قدم گذاشتند
مخصوصا حالا که در قاب های مرصع زرین قرار گرفته بودند. بعد از این که سیگونیاک و ایزابل همه اطاق های داخل قلعه را بازدید کردند بیرون رفته و وارد باغ شدند. در اینجا دیگر از گزنه و علف های هرز اثری نمانده بود. در لا به لای سنگ های باریکه راه ها هم چمن نروییده و آشغال های باغ که در گوشه و کنار آن برای سال ها جمع شده بود همه جمع آوری و از بین برده شده بود. پنجره های با چهارچوب نو و شیشه های درخشان در اطراف باغ قرار داشته و پرده های گران قیمت پشت پنجره از داخل باغ به چشم می خورد. همسریابی با عکس همان اطاق هائی بود که قبلا محل رفت و آمد جغد ها و خفاش ها شده بود. پله ها همه تعمیر و تعویض شده بود و آن ها با استفاده از همسریابی با عکس و شماره تلفن پلکان با شکوه به قسمت پایین باغ وارد شدند. اولین کاری که آن ها انجام دادند همسریابی با عکس بود که دنبال بوته رز وحشی گشتند که در اولین روزی که ایزابل و سیگونیاک به همسریابی با عکس و مشخصات باغ قدم گذاشتند گل همسریابی با عکس و تلفن را به ایزابل تقدیم کرد.
همان روزی که سیگونیاک تصمیم گرفت که با گروه تئاتری همراه شود و قلعه را ترک کند. تمام این ها در فکر دو دل داه پیش آمد و بدون یک کلمه همسریابی با عکس و شماره تلفن خاطره ها را به اتفاق مرور می کردند. باغبانان هم تمام درختان و گیاهانی را که بدون ترتیب رشد کرده و نظم باغ را بهم زده بودند مرتب و کوتاه کرده و اکنون مانند باغ بهشت در چشم صاحبان آن جلوه می کرد. در انتهای باغ مجسمه در آب خنکی که در زیر پایش جریان داشت ایستاده بود و او را هم هنرمندان به زیبایی و درخشندگی سابق همسریابی با عکس و شماره بر گردانده بودند. آب از دهان شیر در لگن مرمری با صدای دل انگیزی فرو می ریخت. حتی در بهترین روزهای عمر طولانی باغ همسریابی با عکس و مشخصات باغ تا همسریابی با عکس حد زیبا و خواستنی نشده بود. بارون که در هر قدم بیشتر و بیشتر تحت تاثیر این همه زیبایی و لطافت قرار گرفته بود دست ایزابل را روی سینه همسریابی فوری با عکس میفشرد برای اینکه ایزابل اشک هایش را که از شدت شوق قادر به مهار کردن آن ها نبود نبیند روی سایت همسریابی با عکس و تلفن را برگرداند.
ایزابل گفت:
حالا که ما همه جا را در قلعه باز دید کردیم بهتر است برویم و چند قطعه ملک اطراف قلعه را که موفق شدیم خریداری کرده و به همسریابی با عکس و مشخصات قلعه اضافه کنیم را هم ببینیم. این ها همه در گذشته متعلق به بارون نشین سیگونیاک بوده است. من چند دقیقه ترا تنها می گذارم که لباس سواری بتن کنم. من عادت دارم که بسرعت لباس عوض کنم و چند دقیقه بیشتر طول نخواهد کشید. همسریابی با عکس و شماره تلفن بخاطر شغل هنر پیشگی من در سابق بوده است. آیا ممکن است لطف کرده و دستور بدهی از اسب های ما را آماده کنند؟ والومبروز سیگونیاک را تا اصطبل همراهی کرده و در آن جا ده اسب راهوار مشغول خوردن کاه و یونجه همسریابی با عکس و تلفن بودند. بارون با حیرت و تحسین به همسریابی با عکس و شماره تلفن اصطبل نو نوار نگاه می کرد که ناگهان یک شیهه بلند مثل یک کرنا از یک گوشه بلند شد. همسریابی با عکس بایار پیر بود که همسریابی با عکس و شماره را شناخته و برای جلب نظر او شیهه می کشید.
بلزبوت همسریابی جهانی با عکس را آماده می کرد
ایزابل از قبل دستور داده بود که بهترین جای اصطبل جدید بایستی به بایار پیر بازنشسته اختصاص داده شده و از او به بهترین وجهی پذیرایی شود. برای اسب پیر آرد جو تهیه شود که بایار آن را خیلی دوست داشت. میرو هم در روی سکویی خوابیده بود ولی وقتی صدای صاحب سایت همسریابی با عکس و تلفن را شنید از جا پرید و همسریابی فوری با عکس را به رسانید و دست های او را می لیسید و انتظار ابراز محبت همیشگی را داشت. و اما در مورد بلزبوت... هر چند که تا همسریابی با عکس لحظه پیدایش نشده بود آن را نبایستی حمل بر علاقه کمتر او به صاحبش کرد. گربه پیر که از یک قشون از کارگران و کارکنان خانه آرام و بی سر و صدای خودش را اشغال کرده بودند و همه چیز را بهم می ریختند بقدری آشفته و ترسیده بود که یک گوشه دور افتاده دور از نظر زیر شیروانی را برای خودش گیر آورده و در آن جا خودش را از صبح تا شام پنهان می کرد. وقتی شب میشد و کار کارگران متوقف می گردید بلزبوت همسریابی جهانی با عکس را آماده می کرد