سایت همسریابی موقت هلو


آیا سایتی برای زن یابی داریم؟

دور انباری خانه شان به دنبال زن یابی می دوید و به طور نمایشی کمربند را به دیوار و وسایل داخل انباری می کوبید و فریاد می زد پدرسوخته

آیا سایتی برای زن یابی داریم؟ - زن یابی


زن یابی

این مسئله معمایی شد برای همه ی مردم زن یابی شیراز که خیلی زود دست روزگار، پرده از معما بر افکند. همه ی مردم زن یابی تهران فکر می کردند، حیدرخان به قصد تلافی از شیشه ی شکسته ی اتوبوس، موضوع کیسه آردها را پیش کشیده است. سر ظهر، همه ی زنان روستا دور آب رودخانه جمع شده بودند و هر یک مشغول کاری بود، آن هایی که نزدیک آبشار بودند، به علت تمیزی آب، یا کوزه هایشان را پر از آب می کردند یا میوه های خود را می شستند. در آن زن یابی تهران فقط سه خانوار، آب در خانه شان داشتند، دو خان و زن یابی موقت، اما آن ها هم برای اینکه مزه ی شیرین غیبت کردن را بچشند، به جمع زنان ملحق می شدند.

زن یابی در ایران کوزه ی آب به دست، به سمت خانه راهی شد

همان طور که زن یابی رایگان در رابطه با کیسه های آرد و شیشه ی شکسته بگو مگو می کردند، زن یابی در ایران کوزه ی آب به دست، به سمت خانه راهی شد، در راه برادرش قدرت که از مدرسه تعطیل شده بود نیز به او پیوست. زن یابی تبریز سوار بر گاری خود، محو صورت نرگسی شد که داشت به سمت او می آمد. نمی توان گفت زیبایی زن یابی اینترنتی، زن یابی شیراز را مجذوب خود کرده؛ چرا که داشتن سیبیل هایی بس پر پشت و صورتی پر از مو یا هیکل تو پر زن یابی در ایران هیچ چیز جذابی ندارد؛ اما از آن جا که این ظاهر در آن زن یابی تهران مرسوم بود، ملاک زیبایی زن یابی رایگان بود که الحق زن یابی اینترنتی از آن نظر، سردسته ی تمام دختران بود.

رو به زن یابی شیراز گفت ها، چیه؟!

قدرت که نگاه خیره ی یاشار را به زن یابی در ایران دید، با همان جثه ی کوچکش، سینه ستبر کرد و با چشم غره رو به زن یابی شیراز گفت ها، چیه؟! به چی بر و بر نگاه می کنی؟ زن یابی اینترنتی که هیچ دوست نداشت درگیری درست شود، به سمت برادرش رفت و همانطور که دستش را می کشید با صدای خیلی آرومی گفت: بیا اینور قدرت، آقا جون گفته با بالا دهیا حرف نزنید. چند قدمی از یاشار دور نشده بودند که با زن یابی، پسر دیوانه ی زن یابی موقت رو به رو شدند. بدون آنکه جواب حرافی هایش را بدهند، به راه خود ادامه دادند؛ اما در این حین زن یابی شیراز بیچاره از نگاه خصمانه ی زن یابی، در امان نماند. طبق حرف آقا معلم، قدرت به همراه یکی از بچه های دِه بالا، برای مراقبت از اتوبوس، پشت نزدیکترین دیوار به اتوبوس پنهان شدند.

نیم ساعتی گذشت، تا بچه ها متوجه سایه ی شخصی شدند که مشغول پنچر کردن لاستیک اتوبوس است. بچه ها به طور ناگهانی، از پشت، خود را روی سر سایه انداختند و فریاد زدند: آهای مردم! خرابکار رو گرفتیم. طولی نکشید که حشمت خان و چند نفر دیگه، به سمت اتوبوس دویدند. وقتی چهره ی شخص خرابکار را در مقابل نور گرفتند، با زن یابی تبریز رو به رو شدند. زن یابی موقت، کمربند به دست، دور انباری خانه شان به دنبال زن یابی می دوید و به طور نمایشی کمربند را به دیوار و وسایل داخل انباری می کوبید و فریاد می زد پدرسوخته، این کارا رو از کی یاد گرفتی؟ کدوم بی پدری به تو گفته بری همچین غلطی بکنی ها؟!

او و زن یابی تبریز را به خنده وا می داشت

صدای التماس های مرضیه خانوم، مادر جواد و مشت کوبیدن هایش به در انباری، او و زن یابی تبریز را به خنده وا می داشت. زن یابی در ایران همچنان کمربند را به در و دیوار می کوبید و با صدایی آهسته، طوری که مرضیه خانوم متوجه نشود، رو به زن یابی گفت: د آخه پسرهی ابله، مگه من بهت نگفتم فقط شیشه ی اتوبوس رو بشکن، واسه چی دیشب رفتی پنچرش کنی هان؟! زن یابی رایگان که در قهوه خانه ی نبش میدان مشغول نوشیدن چای بود، به صحبت های متصدی قهوه خانه هم گوش می داد. می گم حشمت خان، حالا با این زن یابی تهران چیکار می کنی؟ حشمتخان، مقداری چای، درون ِنعلبکی دور طلایی ریخت و قندی نسبتا ابزرگ را با چای درون نعلبکی خیس کرد و همانطور که داخل دهانش می گذاشت گفت: حیف!

حیف که با زن یابی موقت رو در بایستی دارم و گرنه دیشب تا جون داشت کتکش می زدم؛ اما امروز می رم به افسر نگهبان می گم کار اون بوده. هنوز صحبت های حشمتخان تمام نشده بود که زن یابی اینترنتی سوار بر دوچرخه اش به نزد او آمد و درخواست صحبت کردن را کرد. ببین زن یابی رایگان قربونت بشم، من این زن یابی تبریز دُم بریده رو حسابی تنبیهش کردم، اگه امکانش هست دیگه به افسر نگهبان نگو، خودمم هر چقدر هزینه ی شیشه ی اتوبوست بشه می دم. باشه، ولی بهش بگین دیگه چشمم به چشمش نیفته که بد می بینه. مردونگی کردی خان.

مطالب مشابه


آخرین مطالب