کانال صیغه یابی رایگان که یک چشمش به چادر سفید و کله قند اهدایی بود و چشم دیگرش به دخترش، که در حیاط مشغول مَشک سابیدن بود؛ رو به کانال تلگرام صیغه یابی رایگان که در حال دوختن شلوار پاره ی قدرت بود، گفت: کانال صیغه یاب رایگان تلگرام این کله قند چیه، کی اینو فرستاده؟ کانال صیغه رایگان که از جدیت در کلام کانال تلگرامی صیغه یابی رایگان ترسیده بود، سعی کرد با سرگرم کردن خود با دوخت و دوز، از جواب دادن به همسرش سر باز زند؛ اما این قضیه برای کانال تلگرامی صیغه یابی رایگان خیلی مهم بود؛
وا کانال صیغه یابی رایگان! چرا اینجوری می کنی؟!
به همین دلیل، شلوار را از دست کانال صیغه رایگان بیرون کشید و بر سر قدرت که کنارش نشسته بود، پرتاب کرد و با صدای بلند گفت: سرت رو از تو اون خشتک بیار بیرون، حواست رو بده به من ببین چی می گم. وا کانال صیغه یابی رایگان! چرا اینجوری می کنی؟! بچه ام می خواد بره مدرسه، بده شلوارش رو بدوزم. کانال تلگرامی صیغه یابی رایگان محکم پس سری به پسرش، که دراز کش مشغول درس خواندن بود زد و گفت: خیر ندیده، تو می ری مدرسه درس بخونی یا کشتی می گیری که همیشه خشتک شلوارت پاره است!
قدرت هم که انگار آقا جانش حرف دلش را زده بود، با لحن حق به جانبی گفت: وا آقاجون چه دخلی به من داره؟! وقتی یه خشتک رو ۶۰ بار بدوزی، هی جر می خوره. خب چرا نمی ری یه دونه بخری؟ از خانوم جون بپرسین که تمام پولایی که به من می دین رو برای جهاز نرگس ازم می گیره. کانال تلگرام صیغه یابی رایگان با عصبانیت از جا بلند شد، کانال تلگرام صیغه یابی رایگان هم که وضعیت را قرمز دید، اول از همه یکی از آن نیشگون های ریز و معروفش را از بازوی قدرت گرفت و دستپاچه بلند شد و گفت: خب آقا این شتریه که در خونه ی هر کسی که دختر داره می خوابه، اینا رو هم زن او فرستاده، چند روزی هست که رخصت می خواد تا بیاد خواستگاری، به خاطر درگیری های شما خبرش نکردم.
کانال تلگرامی صیغه یابی رایگان با عجله از منزل خارج شد
والا این جوادی که تو می گی شتر نیست، خره در ضمن این خرت و پرتا رو برگردون بهشون و بگو جوابمون نه است، من دختر به دیوونه جماعت نمی دم، شیرفهم شد؟ هنوز خط و نشان کشیدن های کانال صیغه یابی رایگان تمام نشده بود که درخانه شان باز شد و خواهر زاده اش در حالی که خاکی بود گفت: خان دایی بیا که حیدرخان، برادرت رو گرفته زیر مشت و لگد. کانال تلگرامی صیغه یابی رایگان با عجله از منزل خارج شد و در همان حین پرسید: واسه ی چی دعواشون شده؟ حیدرخان می گه کیسه های آردم رو دزدیده. مگه می شه؟!
کانال صیغه یاب رایگان تلگرام با زدن تیری به سمت آسمان، همه را وادار به سکوت کرد
وقتی به مغازه ی برادر کانال تلگرام صیغه یابی رایگان رسیدند، برادری را دیدند که عربده می زند و حیدرخانی را دیدند که لگد می پراند. ماموران هم رسیدند و کانال صیغه یاب رایگان تلگرام با زدن تیری به سمت آسمان، همه را وادار به سکوت کرد و خیلی شمرده شمرده گفت: الان بگین دوباره چه خبر شده که همتون رفتید تو گیج هم! حیدر خان با قدم های استوار در مقابل کانال صیغه رایگان قرار گرفت و گفت: صبح بلند شدم می بینم کیسه های آرد مردم نیست، دیدم ردی از آردها هست، اونا رو دنبال کردم، رسیدم به در دُکونِ هِیبت برادر کانال صیغه یابی رایگان، خب حالا به نظر شما این چه معنی می ده؟
افسر نگهبان: خیلی خب، خیلی خب، حالا دندون رو جیگر بذار تا کارم رو بکنم. هیبت، در آهنگریت رو باز کن، بذار چکش کنم. هیبت: چشم، الساعه، شما امر بفرمایید. گشتن مغازه ی ۲۰ متری هیبت خیلی وقت گیر نبود؛ به همین دلیل کانال صیغه یاب رایگان تلگرام اندکی بعد از گشت زدن گفت: نه خیر، اینجا هیچ کیسه آردی نی... حیدرخان با عجله حرف افسر نگهبان را قطع کرد: خب شاید برده باشه تو خونه اش، شاید یه جا دیگه قایمش کرده باشه. کانال صیغه رایگان: خیلی خب، هر جفتتون همراه من بیاید تا تکلیف این قضیه رو روشن کنم. همان موقع یکی از سربازان در حالی که به سختی شلوار نظامی تنش را که در بدنش زار می زد، بالا نگه داشته بود تا نیفتد، به سمت جمعیت دوید و با نفس نفس گفت: قربان بچه ها ۱۲ کیسه آرد کنار دیوار پشتی پیدا کردن.