به سایت صیغه ی هلوی وسیله سعی می کنند که توجه او را بخود جلب کنند
هر قسمت غذا که به اتمام می رسید بلافاصله قسمت بعدی سر میز آورده می شد. به همین ترتیب بطری های خالی شراب ناپدید و بطری های جدید جای آن ها را پر می کرد. در پشت میز بزرگ خنده و شوخی فراوانی در جریان بود. میزبان هم سعی خودش را می کرد که به مهمانانش تا سر حد امکان خوش بگذرد. در سایت صیغه ی هلو موقع سایت صیغه هلو احساس کرد که یک سر روی زانوی سایت صیغه هلو پنل کاربری قرار گرفته و دو پنجه کوچک هم با پاهایش بازی می کند. سایت صیغه هلو ورود به پنل کاربری دریافت که میرو و بلزبوت بنحوی خودشان را به رسانده و به سایت صیغه ی هلوی وسیله سعی می کنند که توجه او را بخود جلب کنند. او سایت صیغه ی هلوی حیوانات وفادار را از خود نراند ولی بطوری که کسی متوجه نشود از بشقاب خود از هر غذایی به آن ها هم می داد. گربه سیاه پیر با اشتهای عجیبی هر چه که دریافت می کرد به سرعت به مصرف می رساند.
گربه بدبخت برای مدت مدیدی در گوشه زیر شیروانی بدون غذا مانده بود. غذاهای بی خاصیت و کم دوران گذشته حالا با خوشمزه ترین غذاها عوض شده که بوی آن گربه ای را که یک عمر گرسنگی کشیده بود مست می کرد. بلزبوت بقدری خورده بود که وقتی غذا بپایان رسید سر پا نمی توانست بایستد. سایت صیغه هلو با زحمت خود را به اطاق خواب اربابش رسانید و در روی یک صندلی بزرگ راحتی خود را گلوله کرده و بخواب راحتی فرو رفت. والومبروز با مارکی دو برویر و سایر مهمانان در خالی کردن بطری شراب ها رقابت تنگاتنگی داشت و از انتخاب چنین شراب هایی که توسط فضل فروش صورت گرفته بود چندین بار تعریف کرد. سیگونیاک عادت همیشگی خود را از دست نداده و فقط گیلاس را به لب های خود نزدیک می کرد که به مهمانان وانمود کند که با آن ها همکاری می کند. ایزابل به بهانه خستگی، وقتی دسر بر سر میز آورده شد از همه عذر خواهی کرد و از تالار بیرون رفت. حقیقت این بود که او واقعا خسته هم بود. وقتی به اطاق خودش رسید بلافاصله شیکیتا را احضار کرد.
سایت صیغه ی هلوی ندیمه وفادار تر محال بود بدست بی آورد
دختر بچه وحشی و تربیت نشده تحت توجهات و تعالیم مادرانه ایزابل در همین مدت کم تبدیل به دختر جوان و زیبایی شده بود که رفتار و حرکات شایسته داشت. سایت صیغه هلو پنل کاربری هنوز بخاطر اگوستینو لباس عزا در بر می کرد و دور گردنش مانند همیشه گردن بند مروارید ایزابل به چشم می خورد. وظایف خود را بخوبی و به سرعت انجام می داد و از این که در خدمت خانم خود باشد لذت می برد و دست او را می بوسید. ایزابل هم بخوبی می دانست که از سایت صیغه ی هلوی ندیمه وفادار تر محال بود بدست بی آورد. وقتی همه کارها تمام میشد شیکیتا شب بخیر گفته و به اطاق خودش می رفت. یک ساعت بعد سیگونیاک به اطاق خودش رفته، اطاقی که در شب های تنهایی به صدای باد که در خارج از قلعه نیمه خراب بدور آن می چرخید گوش می داد.
در آن موقع او چنین تصور می کرد که سایت صیغه ی هلو قلعه دور افتاده هیچ چیز بجز بدبختی و عزلت برای او نخواهد آورد. سایت صیغه هلو پنل کاربری صورت زیبایی را مجسم میکرد که وجودش برای سایت صیغه هلو پنل کاربری نقطه پایان همه بدبختی ها بود و با خود این همه خوبی و خوشی برای سایت صیغه هلو آورده بود. وقتی سر خود را روی بالش می گذاشت چشمان سایت صیغه هلو ورود به پنل کاربری مرطوب بود ولی سایت صیغه ی هلو بار از فرط شادی و خوشبختی. در نزدیکی های صبح بلزبوت که در تمام شب آشفته و ناراحت بود با زحمت زیاد خود را به روی تخت صاحبش رساند و دماغش را بدست او می مالید. سعی خودش را می کرد که مثل زمان های قدی خر خر کند ولی موفق نمی شد. بارون از خواب بیدار شد و بلزبوب را دید که ملتمسانه به او نگاه می کند. چشمان سبزش بطرز غیر عادی منبسط شده و گاهگاهی تار می شد. گربه بیچاره بشدت می لرزید و وقتی که دست پر محبت صاحبش برای نوازش سایت صیغه هلو ورود به پنل کاربری دراز شد از یک طرف افتاد و آخرین نفس خود را کشید. ایزابل که از آخرین صدایی که گربه قبل از مرگ از گلویش خارج شد.